حرف زدن و وعده دادن حالا به جایی رسیده که وقتی چیزی میگی حتی خودت هم شاید تو دلت قبولش نداری ولی بازم میگی و اونو به عنوان یه برنامه به مردم ارائه میدی. این وسط دنیای مدرن نیاز به یک سخنگو رو احساس کرد. چرا که دولتها نمی توانند مدام حرفهای خودشان را بشنوند و بگویند خب ما اینو گفتیم و انجام دادیم یا در توان ما نبود.از اینجا به بعد سخنگو وارد کارزار میشه و کلا همه چی رو تکذیب میکنه، اساسا کار سخنگو همینه . بعد میرسه نوبت به سوالات که روشهای مختلفی وجود داره برای پیچاندن که این هم به نبوغ شان برمیگرده مثل؛ سوال بعدی :(

اطلاعی ندارم از این موضوع :|

اینو از خودشون بپرسین؛ بنده که زبان ایشون نیستم *

و امثالهم....

مدرک سخنگویی نداریم ولی انصافا خب پیچش و تکذیبیه رو انجام میدن...

بگذریم...

همه اینها رو میگیم که اقایون وعده ها یادتون نره... من 4 سال دیگه فلان میکنم از اون مسئولان بالایی تا نماینده مجلس و نماینده شوراها...

جوری نشه که مردم کاملا قطع امید کنن...

بذارید یه جور دیگه نگاه کنیم...

اینو بخونید》شفافیت معنایش این است که مسئول در جمهورى اسلامى عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد؛ این معناى شفافیت است، باید همه کار را بکنند.۲۹شهریور ۱۳۸۸

اینم بخونید》مردم حق دارند بعد از گذشت زمان معقولی، از مسؤولان هر یک از بخشها سؤال کنند که نتیجه‌ی کار شما چیست؟ باید خودتان را برای پاسخگویی آماده کنید. باید کار را به‌گونه‌ای تنظیم کنید که بتوانید محصول و نتیجه‌ی آن را به مردم نشان دهید و دلیل نقایص آن را باز گویید. مردم حسابگر و هوشیارند.۱۳۶۸/۰۶/۰۸

حال باید پرسید که آیا سخنگویان محترم و اساسا همه مسئولین در این جهت یعنی شفافیت گام برداشته اند و یا ملت را در کلافی سردرگم انداخته و در واقع کار خود را میکنند؟

ثانیا پاسخ گویی به این نیست که هفته ای یکبار جلسه گذاشته برای رفع تکلیف، بلکه حق طبیعی مردم است برای آگاهی از نتایج کارهایتان و صد البته وعده هایی که دادید...

بهتر است مصداقی تر جلو برویم... سه قوه داریم و قطعا هر سه قوه وعده هایی داده اند... خود ببینید و قضاوت کنید.

ایجاد ساز و کار مناسب برای دسترسی آسان همگان به عدالت، کوتاه کردن مسیر دادرسی، اصلاح قوانین و تهیه لوایح مورد نیاز قوه، تأمین سلامت ارکان قوه با اعمال نظارت مناسب، مبارزه اساسی با فساد، و از همه مهمتر ایجاد امنیت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم با معاضدت دستگاه های مسئول، در پرتو اغتنام از فرصت های پرشتاب ( بخشهایی از حکم انتصاب آملی لاریجانی)

دو بخش مورد تامل است؛ یکی بحث عدالت و دیگری مبارزه با فساد در باب اولی شاید نگاهی گذرا باید به حوادث انداخت.

حمله به کارگران اراکی یک نمونه اش است که با عدالت در تناقض کامل است.

از آن طرف اما  در بخش فساد اشکال های جدی وجود دارد، از عدم شفافیت مالی گرفته تا برخورد سطحی و بعضا مسخره با مفسدان. در جاهایی خوب عمل شده و انصاف است که بگوییم اما در بسیاری دیگر هم متاسفانه اهمال شده است.

قوه ای که نقش بسیار مهمی در مفهوم عدالت اجتماعی دارد و طبعا همه نگاه ها به این قوه است تا ببینند همان طور که با یک دزد متناسب با جرمش برخورد میکند با یک مفسد هم همان طور است؟؟ سوالی که در پرونده های امسال قوه پاسخش را میتوان یافت.

* دو قوه دیگه بعدا بررسی میکنیم....