الگو


. یکم. به مردم می گوئیم سلبریتی ها الگو نیستند. خب؛ الگویی که ما معرفی می کنیم چه کسانی اند؟ آیت الله بهجت، علامه جعفری، شهید مطهری یا ...؟
هر آدمی در زندگی شخصی دنبال الگوست. اما آدم ها به طور طبیعی سراغ الگوئی می روند که احساس کنند می توانند شبیه او باشند. 
اغلب الگوهائی که ما معرفی می کنیم خارج از دسترس مردمند. شهدا را هم که معرفی می کنیم گوئی یک شهید زنده را توصیف می کنیم. گوئی از روز اول شهید به دنیا آمده اند. خب جوان امروز چطور باید با این الگوهای آسمانی ارتباط بگیرد؟
.
🔹دوم. سالها پیش با حاج حسین آقا ملک آشنا شدم. همیشه فکر می کردم چطور می شود او را به عنوان یک الگو قابل اعتنا به جامعه معرفی کرد. حسین ملک را خیلی ها به بزرگترین واقف تاریخ می شناسند. خیلی ها هم دقیق ترند و او را به ابر واقف فرهنگی می شناسند. 
حسین ملک ویژگی های منحصر به فردی داشت. ناب ترین کتابخانه تهران را با معماری اسلامی در دل بازار تاسیس می کند و هر روز دستور می دهد از چلوکبابی شمشمیری برای کتابخوان ها ناهار بیاورند و خودش هم بالای سفره می نشست که اهالی کتاب و کتابخوان زیاد شوند. 
باغ ملک آباد مشهد را اهدا کرد و خودش درخت میوه می کاشت تا مردم در این باغ تفریح و از سایه و میوه درختان استفاده کنند. برخی معتقدند حجم موقوفات ملک به قدری است که تنها در مشهد، آستان قدس را می توان با دو سازمان وقفی در نظر گرفت. یکی اوقاف عمومی و دیگری سازمان وقف حسین ملک.
روضه اش ترک نمی شد. آخر عمر که گوشش سنگین شده بود، یک مداح به خدمت گرفته بود تا هر روز در گوشش روضه بخواند. 
از طرفی به حمیرا و هایده یا خواننده دیگری(تردید از من است) گفته بود چقدر می گیری برای شاه بخوانید؟ من بیشترش را می دهم دیگر پیش شاه نروید و برای من بخوانید. 

خاطره آخری را هم با دقت نقل کردم تا درباره ملک دچار اشتباه نشوید. ملک یک انسان خیالی و آسمانی نبود. عادی و زمینی بود. راز الگو بودن ملک نیز همین است. هرکس با ملک آشنا شود و از زندگی اش بداند، احساس نزدیکی به او می کند. احساس می کند می تواند ملک شود. 
این مقدمه را گفتم برای یک اشاره کوتاه.
حسین آقا ملک بدون نقص نبود؛ اما یک الگوی قابل دسترس است. مثل او دهها نفر قابل فهرست اند.
.
🔹سوم. قهرمان هایی که ما به صورت رسمی به جامعه معرفی می کنیم، فاصله شان از جامعه زیادست. مردم احساس می کنند دستشان به آنها نمی رسد. برای الگو سازی باید سطح بندی داشت. لازم نیست برای الگو سازی اول سراغ آیت الله بهجت رویم.


+ به قلم : محسن مهدیان

  • یه پلاک
  • جمعه ۲۰ دی ۹۸

تبریک و تسلیت

 

 

 

 

✳️ خمینی گفت «اگر من بودم؛ می‌زدم»...


🔹قرار بود امام را بِشکنند و انقلاب را تحقیر کنند! پیش از این نامش «الرخاء» بود و عبور و مرورش از خلیج فارس غیرممکن؛ نفت‌کش کویتی اما عَنانش را به کدخدا می سپارد، پرچم آمریکا نصب شده و «الرخاء» تبدیل به بریجتون می‌شود.

🔸حالا قرار است همان نفت‌کش، سوار بر هیمنه و غرور کدخدا و تحت حفاظت چهار ناو جنگی آمریکایی از جلوی چشمان سرداران و سیاسیون ایرانی بگذرد تا معلوم شود که کسی جرأت تعرض به کدخدا را ندارد.

🔹خمینی از همان ابتدا با آرامش گفت: «اگر من بودم، می زدم»، اما برخی زیر لب می‌گفتند هنوز انقلاب بر سر عقل نیامده! مگر می‌شود با آمریکا دَر افتاد؟ و برای سومین بار خمینی با همان آرامش، گفت: «اگر من بودم؛ می زدم»

🔸هنوز باور نکرده بودند «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» مگر می‌شود جلو کدخدای جهان ایستاد؟ او که صدام نیست. نفت‌کش آمریکاییِ کویت الاصل با غرور و در مقابل چشم جهانیان در حال عبور از خلیج فارس، و سرداران و سیاسیون، مانده و مُردد که چه باید کرد؟!

🔹 نادر مهدوی با اندک امکانات و ابزاری بریجتون آمریکایی را زمین‌گیر می‌کند، پخش زنده‌ی عبور بریجتون از خلیج فارس متوقف و آخرین خبرنگاران سوار بر هلی‌کوپتر از معرکه می‌گریزند! تا ازاین به بعد بجای غرور و قدرت آمریکا، شرح شکافتن پهلوی «بریجتون» با یک مین دریایی را تقریر کنند.

🔸وقتی بفهمی و باور داشته باشی که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، وقتی بفهی و باور داشته باشی «ان تنصرالله ینصرکم» را، با قایق لَگنی و چند عدد مین دریایی، ابهت آمریکا را نابود می‌کنی.

🔹اما نفهمیدید و ندانستید و باور نکردید. ۶ سالِ تمام هر آنچه توانستید کردید. با لبخند ژکوند، دست در دستِ وزیر خارجه‌ی شقی‌ترین دولت‌های تاریخ به لنز دوربین‌ها خیره شدید، غرور ملتی را پای میز مذاکره به حراج گذاشتید و دست آخر چیزی جز تحریم بیشتر برای این مردم به ارمغان نیاوردید.

🔸حالا باز همان آمریکا، همان آمریکایی که سینه‌های نادر مهدوی را بر روی ناوهایش سوراخ سوراخ کرد، این بار ژنرال محبوب و دوست‌داشتنی‌ات را تکه تکه کرده و تو هچنان دستت می‌لرزد. حتی در قواره یک بیانیه هم نمی‌توانی رجز بخوانی!

🔹نمی‌دانم، شاید اگر من هم در کاخ های شمال شهر تهران آرمیده و فرزندانم در ینگه‌ی دنیا مشغول عشق و حال و .. بودند، اینگونه دستم می‌لرزید.

🔸همه حرف این است که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» اگر بدانی و بفهمی که «ان تنصرالله ینصرکم». ما اُمیدی به این تکنوکرات‌های زبون و خسته و آن اصولگراهای پوچ و بی‌آرمان نداریم، امیدمان به سید علی و سربازانِ سبزپوشش است. ما انتقام سخت می‌خواهیم!

● میثم

 

 

 

  • یه پلاک
  • جمعه ۱۳ دی ۹۸

اسلام وارونه


"فقر، همسایه دیوار به دیوار کفر است. پس چگونه می توان درباره آن خاموش نشست و به مبارزه با آن برنخاست و عوامل عمده آن، تکاثر(سرمایه داری) و اتراف(تنعم گرایی) را محکوم نکرد؟!... و حساسیت ها را به مسائلی از قبیل بدحجابی منحصر ساخت؟


🔹️من نمی خواهم بگوییم حجاب زن اهمیت چندانی ندارد، یا در قرآن کریم حکم نداریم، نه! زیرا زن منهای حجاب یعنی "تن"! و این در معیار انسانی نهایت مرتبه سقوط است. زیرا این حیوانات اند که ارزش آنها به "تن" است.
لیکن ترتیب مسائل کدام و اهم و مهم کدام اند؟"
.

● استاد محمدرضا حکیمی

  • یه پلاک
  • پنجشنبه ۱۲ دی ۹۸

و همه فرماندهانش حاج احمد

دلم مسافرت می‌خواهد
به جایی که نیست
به غاری با پایان باز...
که آن‌طرفش به دریا می‌رسد!
به ساحل
به آزادی
به صلح
به حیاط امام‌زاده‌ای نامکشوف
شهری در کنج آسمان
مدینه‌ای که هر روز صبح
لاله‌هایش
قناری‌هایش
بادبادک‌هایش
و عروسک‌هایش
به «گل نرگس» سلام می‌کنند
من باید «پلاک» یک «ستاره» را
که هنوز در «جبهه جنوب» زندگی می‌کند
به دست مادرش برسانم...
و آشتی کنم
با جزر و مد اروند
و آن‌همه نخل سرجدا
من هنوز
دنبال «قایق عاشورا» می‌گردم
که در «شب حنابندان» گم شد
و آنطور که یادم هست
آخرین بار
«سردار جمهور»
در «هور» دیده شد...
بشنو از «نی»
بشنو از «سنگر»
بشنو از «بیسیم»
عمار، عمار، عمار
میثم! بگوشم…
من در «سه‌راهی شهادت»
با مورچه‌ای آشنا شدم
که هر شب، «نمل» می‌خواند
و با رزمنده‌ای که سلیمان نفسش بود!
و با سرهنگی که با آخرین حقوقش
تلویزیون چوبی دردار خرید
برای فرزند همرزم شهیدش
که امام را در ابعاد «خمینی» نشان می‌داد
دلم سفر می‌خواهد
لابه‌لای ابرها
گذشته‌ای نزدیک
و آینده‌ای که شاید همین آدینه باشد
گوشه «پادگان حمید» شاید
من عاشق تماشای شهری هستم
با فقط یک روزنامه
چاپ عصر
۱۶ صفحه سفید
تا دفترچه نقاشی «بچه‌های ولی‌عصر» باشد…
مدادرنگی‌ها را تیز کنید!
نقش و نگار مرا
خفه کردند با «سیمان»!
شمشیرها را برق بیندازید!
بند پوتین‌ها را محکم کنید!
سفری دراز در پیش است...
ببینم!
شما شهری نمی‌شناسید
که همه فصل‌هایش «بهار» باشد؟!
و همه زنانش «حوا»؟!
و همه مردانش «آدم»؟!
و همه سربندهایش «یا زهرا»؟!
و همه کوچه‌هایش «بنی‌هاشم»؟!
و همه روزهایش «تاسوعا»؟!
و همه رودهایش «علقمه»؟!
و همه جزایرش «مجنون»؟!
و همه منتظرانش «یعقوب»؟!
وهمه چشم‌هایش «نوح»؟!
و همه موحدانش «ابراهیم»؟!
و همه حاجیانش «هاجر»؟!
و همه امیدوارانش «موسی»؟!
و همه حواریونش «عیسی»؟!
و همه پادگان‌هایش «دوکوهه»؟!
و همه فرماندهانش «حاج‌احمد»؟!
و همه شب‌شکنانش «نصرالله»؟!
و همه مساجدش «مسجدالاقصی»؟!
و همه کانال‌هایش «حنظله»؟!
و همه شب‌ جمعه‌هایش «کمیل»؟!
و همه تقاطع‌هایش «سه‌راهی شهادت»؟!
و همه کربلاهایش «پنج»؟!
و همه خنده‌هایش «خرازی»؟!
نه! در «نقشه» نیست شهری که بنا دارم مسافرش باشم!
سرتان را بالا بگیرید...

به قلم: ح سین قدیانی

■ این هم از مسئولین ما...

  • یه پلاک
  • يكشنبه ۸ دی ۹۸

Peace


🔻خاطره ای از واکنش پرویز پرستویی در جلسه با بازماندگان بمباران اتمی هیروشیما
.
🔸️هیباکوشا ها در ژاپن بسیار محترمند. آنها حادثه دیدگان بمباران اتمی هستند و اکنون تعداد اندکی از آنها باقی مانده؛ پس از بمباران اتمی تا امروز 163 هزار نفر علاوه بر 140 هزار قربانی اولیه، در اثر تشعشات جان باخته اند.
.
پیرمرد گفت چون مردم در آن حادثه مدام گوشت سوخته می دیدند تا مدتها گوشت نمی خوردند. آقای پرستویی ایستاد و گفت بگذارید حادثه مشابهی را در ایران برایتان تعریف کنم: "وقتی آمریکایی ها هواپیمای ما را زدند و جنازه های قربانیان به دریا افتاد، مردم جنوب تا یکسال ماهی نمی خوردند، می گفتند ماهی ها از گوشت تن عزیزان ما خورده اند.
.
🔹️هیباکوشا پس از نقل داستان غمناک 6 اگوست گفت ولی ما نسبت به آمریکا کینه ای نداریم! بعد او سعی کرد از روی کاغذ دلایلش را برشمارد:
یک: امریکایی ها بعد از بمباران به ما خیلی کمک کردند، هرچند پول این کمکها را از ما گرفتند! 
دو: ما بودایی هستیم و معتقدیم تقدیر این بوده که چنین سرنوشت دردناکی داشته باشیم. به همین خاطر گذشته ها را به رودخانه می ریزیم.
.
بعد از اینکه کمی درباره این دلایل از ما سرسختی دید گفت:
این سوالاتی که از ما می پرسید برای ما "تابو" است!
دکتر فوجی موتو استاد دانشگاه هیروشیما به کمک هیباکوشا آمد و گفت: "بگذارید من بگویم که قلب ما پر از کینه و غم است ولی آنرا علنی نمی کنیم. چون علنی کردنش جنگ درست می کند."
.
🔸️من سعی کردم آنها را متوجه کنم که اگر این تقدیرگرایی منفعلانه و جاهلانه نبود شاید چندین جنگ پس از این مثل قتل عام ویتنامی ها، جنگ تحمیلی به ایران، جنگ خلیج فارس، افغانستان، عراق و... رخ نمی داد. من مطمئن نیستم با تکرار کلمه "peace" جنگهای دنیا تمام شود.

● مجسمه آزادی کاری از Tammam Azzam هنرمند سوری

  • یه پلاک
  • چهارشنبه ۴ دی ۹۸

🌟حکایت عجیبیست
رفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی کند.
مردم نمی بینند و فریاد می زنند.

🔊 می خواهم اینجا از
👀 دیده ها و
👂شنیده ها و
📚خوانده هایم
بنویسم.