۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

میزان رای ملت است


 یکی دو ماه قبل از ماجرای 14 اسفند ۵۹ خدمت امام رفته بودم. عرض کردم: «آقا من به عنوان یک مقلد از شما سوال میکنم. شما آقایان بهشتی و هاشمی و خامنه ای  را خیلی خوب می شناسید. اینکه در مقابل آنها از آقای بنی صدر  دفاع می کنید برای من سنگین است.»
امام فرمودند: « من به بنی صدر رای ندادم و از او دفاع نمی‌کنم. برای من بنی صدر مهم نیست؛ برای من آن یازده میلیون انسانی مهم‌اند که به بنی صدر رأی دادند.» 

بعد سه بار تکرار کردند: «شما مطمئن باشید روزی که بفهمم آنها رأیشان را پس گرفته اند من هم هرچه به او داده‌ام پس می‌گیرم.»
امام مدتی بعد در ۱۵ اسفند ۵۹ در سخنرانی مهمی فرمودند: "اگر آقایان اصلاح نشوند به هر کس هرآنچه داده‌ام پس می‌گیرم."


📚«برای تاریخ می گویم»
خاطرات محسن رفیق دوست

● پی نوشت مهم:

بچه ها به راحتی وعده های پوچ را از چهره های سیاسی یاد می گیرند!

 


 

  • یه پلاک
  • چهارشنبه ۳۰ بهمن ۹۸

نامه ای برای یک کارنامه

یادم میاد امتحان که داشتیم استرس عجیبی همه وجودمان رو فرا می گرفت از اینکه اگرچه بعضی از درسها نقطه قوت اند اما امان از نقاط ضعف. مثلا برای من فیزیک و ریاضی همیشه عذاب بود. اما شاید واقعا نیاز به دلداری داشتیم. اینکه لازم نیست یه نفر عالم دهر همه چیز باشد و کافی است دنبال علاقه اش برود و اساسا همین تمایزات باعث شکوفایی استعدادها میشود. نامه ی یک مدیر مدرسه در آلمان به والدین در آستانه امتحانات واقعا جالب و البته قابل تقدیر است که آن بعد اصلی و متمایز دانش آموزان را گوشزد میکند.

📜نامه یک مدیر مدرسه در آلمان به والدین در آستانه امتحانات 

والدین عزیز

امتحانات فرزندان شما نزدیک است. می دانم که همه شما امیدوارید که بچه شما از عهده آنها به خوبی برآید. اما لطفا به این فکر کنید که از بین دانش آموزان در امتحان هنرمندی وجود دارد که نباید لزوما چیزی از ریاضی بداند. یا یک کارآفرینی وجود دارد که تاریخ ادبیات انگلیسی برای او اهمیتی ندارد. یا یک موسیقی دان که نمره شیمی برای او اهمیتی ندارد.

 اگر فرزند شما نمره خوبی کسب کند، که چه عالیست! اگر نه، لطفا اعتماد به نفس و کرامت را از او نگیرید. به فرزندتان بگوئید که مشکلی نیست. این تنها یک امتحان است. فرزند شما برای چیزهای بزرگتری ساخته شده است. به او بگوئید که به او عشق می ورزید و او را بخاطر نمراتش سرزنش نمی کنید. خواهید دید که فرزند شما دنیا را فتح می کند. تنها یک امتحان یا یک نمره بد استعداد او را از او نمی گیرد. لطفا اینطور تصور نکنید که تنها پزشکان و مهندسان خوشبخت ترین انسان های روی زمین هستند. 

با درود
مدیر مدرسه

  • یه پلاک
  • شنبه ۲۶ بهمن ۹۸

بدحجابِ انقلابی

یکی از دوستان تماس گرفت که خانمی تمایل دارد در منطقه بشاگرد درمانگاه بسازد و دنبال یک گروه جهادی است. 
در محل کار و شرکت خیّر وعده کردیم. خانمی 30 تا 35 ساله که به جهت حجاب از کارمندهایش بدتر بود به استقبالم آمد. به دل گفتم آخه من به اینجا چه کار؟!
معطل نکردم؛ از بشاگرد گفتم. اینکه فلان روستا خوابگاه نیاز دارد و ... که پرید میان صحبتم: "راستش من تمایل دارم در روستای اهل سنت یک درمانگاه یا مدرسه بسازم" 
در دلم گفتم ای داد بیداد. بازهم ژست های روشنفکری. گفتم مختارید اما چرا؟ خیلی ساده گفت: "به دو دلیل. اول اینکه شیعه باید به اهل سنت محبت کند و دوم هم اینکه بسیاری ازین تکفیری ها از مناطق سنی نشین فقیرند. اگر ما کمک کنیم، تکفیری ها کمتر می توانند آنجا فعال شوند." احتمالن حیرت من در آن لحظه حدس زدنی است. 
گذشتیم. تا اینکه گفت: "راستش ماجرا فقط همین هم نیست. من احساس می کنم حقی گردنم است." با تردید از گفتن یا نگفتن ادامه داد: " مدتها پیش فرصتی پیش آمد کربلا روم. از سفر که برگشتم خواب عجیبی دیدم. یک نفر در خواب اسم دو نفر نیازمند را آورد که لازمست توسط من عازم کربلا شوند. هر دو را می شناختم. صدایشان زدم و ماجرا را شرح دادم؛ که یکی از آنها با اشاره به دیگری گفت فلانی اهل سنت است و کربلا نمی رود. گفتم اشکال ندارد. هر طور خواستید خرج کنید...پول را دادم و هردو اتفاقن راهی کربلا شدند... نمی دانم در کربلا چه گذشت اما هرچه بود نفر دوم شیعه برگشت."
حرفی نمانده بود؛ جز شگفتی و بهجت درونیم.
اجرائی تر سخن گفتیم تا اینکه رسیدیم اینجا: "من از روزی که این شرکت تولیدی را تاسیس کردم با همکاران عهد بستیم 3 درصد درآمد شرکت -و نه سود- را خرج کار خیر کنیم."
در ادامه از قرار دیدنی شان گفت: " با همکارها قرار گذاشتیم که این کارخیر جمعی است. همه با هم شریکیم. این بچه ها می دانند که هرچه بیشتر کار کنند، بیشتر به دیگران کمک می کنند. همین قرار باعث شده با انگیزه بیشتری کار کنند." عجب؛ یک کار خیر جمعی و روش اخلاقی و انسانی برای رشد بهره وری در تولید.
بیرون از شرکت با خودم گفتم:"اگر بدحجابی نقص است، ظاهرگرایی هم نقصی بزرگی است. چه بسا امثال این خانم که از امثال من متدین ترند و انقلابی تر"
برای قضاوت بدحجابی لازم نیست نقص را نبینیم؛ اما به داشته ها و شاخص های مهمتر آدمها توجه کنیم... جامعه ما متدین است.

 

+ به روایت محسن مهدیان

  • یه پلاک
  • سه شنبه ۲۲ بهمن ۹۸

پسر و شلاق پدر

می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود
.

همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود
.

وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد 
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت
.

پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است
.
وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!
.

خودش را به سینه‌ی پدر چسباند.
.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد
.

شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرار کنید
. ففِرُّوا إلی الله مِن الله
.

تعبیر فرار در اینجا تعبیر زیبا و لطیفی است
.

معمولا فرار در جایی گفته می شود که انسان از یک سو با موجود یا حادثه وحشتناکی روبرو شده و از سوی دیگر پناهگاهی در نقطه ای سراغ دارد
.

از این رو با سرعت تمام از محل حادثه دور می شود و به نقطه امن و امان پناه می آورد 
من و شما باید از دست زیبایی های دروغین این دنیا فرار کنیم و به توحید خالص که منطقه امن و امان واقعی است، روی آوریم
.

آیه از این رو خطاب می کند همه از عذاب خدا بگریزند و به سوی رحمت بروند. از گناهان فرار کنند و به توبه و استغفار شوند
.

از زشتی ها، بدی ها، بی ایمانی، تاریکی جهل و عذاب جاویدان بگریزند و خود را در آغوش رحمت حق و سعادت جاویدان قرار دهید.

  • یه پلاک
  • پنجشنبه ۱۷ بهمن ۹۸

پایمال کردن حقوق انسانها

می گویند: " الناس مسلطون علی اموالهم" بسیار خب, آیا اینهمه اموال وسیع,"اموالهم" است؟ این اموال بواقع ملک قطعی و سالم و مشروع این توانگران است؟

اگر این است پس چرا علی علیه السلام فریاد می زند:
ما جاع فقیر الا بما منع غنی
هرجا بینوایی گرسنه است, حق او در دست ثروتمندی توانگر است

(نهج البلاغه ص1242)
___
و چرا امام صادق علیه السلام می گوید: 
ان الناس ما افتقروا و لااحتاجوا ولا جاعوا و لا عروا الا بذنوب الاغنیاء 
ناداری ناداران,نیازمندی نیازمندان, گرسنگی گرسنگان و برهنگی برهنگان همه و همه در اثر جنایت اغنیا و توانگران است.
(وسائل الشیعه ج6 ص 4)


آری, هرجا فقیری گرسنه است, خوراک او در سر سفره رنگین اغنیاست. 
هرجا زاغه نشینی بینوا در گوشه ای می لولد, حق مسکن او در خانه های بزرگ شمال شهریها و دیگر کارخانه داران و تجار بزرگ و توانگران است.
هرجا برهنه ای و بی لباسی به خود می لرزد, جامه او در جامه دانهای زیبا و متنوع خانواده های توانگران است.
هرجا طفلی حق تحصیلات اولیه ندارد, حق او در پای فرزندان مرفه و خارج گرد متمکنان ریخته شده است...
و همینطور, و همینطور..

خورشید مغرب,ص 311 

■ پ ن: ‏برای تاسیس حوزه علمیه خواهران، 10هزار درخت باغ 70 هکتاری سالاریه قم راخشک کردند سپس برای تاسیس شعبه دانشگاه امام صادق در قم بقیه را هم خشکاندند.

  • یه پلاک
  • شنبه ۱۲ بهمن ۹۸

🌟حکایت عجیبیست
رفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی کند.
مردم نمی بینند و فریاد می زنند.

🔊 می خواهم اینجا از
👀 دیده ها و
👂شنیده ها و
📚خوانده هایم
بنویسم.