۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین(ع)» ثبت شده است

چهارپایه 100 ساله


چهارپایه خوانی سنت قدیمی و زیبایی است که هنوز برخی هیات های قدیمی پایبند آنند. اما چهارپایه مقابل تیمچه حاجب الدوله داستان زیبایی دارد. اکثر قدیمی ها و پیرغلامان سیدالشهدا بالای این چهارپایه شعر خوانی کرده اند. از مرحوم حاج اکبرناظم تا حاج احمددلجو و شاه حسین بهاری و حاج احمدصالح و سیدعباس زریباف و حاج محمد علی اسلامی و غیره. 
پای این چهارپایه نیز خیلی ها بودند. این چهارپایه همه خوبان بازار را به خود دیده و اهل بازار ارادت خاصی به این چهارپایه دارند. از روزهایی که به خاطر همین چهارپایه خوانی مردم خاک تیمچه را از باب تبرک و تیمم با خود می بردند حدود یک قرن گذشته است.
داستان معروف حاج اکبر ناظم نیز روی همین چهارپایه اتفاق افتاد.

 وقتی به حاج اکبر خبر دادند دخترت در بستر بیماری به رحمت خدا رفت و حاج اکبر با همان سوز و گداز مجلس خود را اداره کرد و به اطرافیان گفت: «خبر را پخش نکنید. مجلس عزاداری سیدالشهدا را باید با کمال احترام برگزار کرد. بعد از تمام شدن مجلس به کارهای فرزندم می رسم.» 

بعد هم سر به زیر انداخت و زیر لب خطاب به ساقی کربلا، حضرت ابالفضل علیه السلام عرض کرد: "آقا! از اکبر ناظم، نوحه خواندن برمی آید و از شما مرده زنده کردن." بعد هم بالای چهارپایه رفت و شروع کرد به نوحه خواندن:
ای ساقی لب تشنگان...
آنچان سوزی در نوحه اش بود که دل همه را به لرزه درآورد. پس از پایان مجلس به خانه می رود و در کمال ناباوری می بیند فرزندش به استقبالش آمده و می گوید: یک آقایی آمد و به من گفت: «به پدرت بگو مجلس ما را تعطیل نکردی ماهم از خدا خواستیم عمر فرزندت را تعطیل نکند" 
بعدها هربار که درباره ماجرای آن شب از حاج اکبر ناظم می پرسیدند، جواب میداد: 

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن 
که خواجه خود روش بنده پروری داند


دختر حاج اکبر ناظم هنوز زنده است.

+ پیغام خون (عاقبت عافیت طلبی )

  • یه پلاک
  • چهارشنبه ۱۳ شهریور ۹۸

فارحموا هذا


نوسروده ای برای باب الحوائج حضرت علی اصغر ع


نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا می دهد بی تابیِ گهواره پیغامی

غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی

گلویت از زبانت زودتر واشد ، نمی بینم
سرآغازی از این بهتر ، از این بهتر سرانجامی

تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی

علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری
چه تضمینی ، چه تلمیحی ، چه ایجازی ،چه ایهامی

تورا از واهمه در قامت عباس می بیند
اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی

الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا....
برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی

چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت
به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی

برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد 
ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی

چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه...
چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی... کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست
برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی

*عزاداری هاتون قبول درگاه حق؛ ان شاء الله شفیع هممون این طفل 6 ماهه باشه.

  • یه پلاک
  • چهارشنبه ۲۸ شهریور ۹۷

🌟حکایت عجیبیست
رفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی کند.
مردم نمی بینند و فریاد می زنند.

🔊 می خواهم اینجا از
👀 دیده ها و
👂شنیده ها و
📚خوانده هایم
بنویسم.