می روم سر اصل مطلب؛ چون اصلا مقدمه ای ندارد که گفته شود.
عزرائیل عجب واژه ی جالبی است...
بعضی ها ازش می ترسند و حتی از شنیدن اسمش وحشت دارند. بعضی اما خیلی راحت ترند و خیلی در فکر عزراییل نیستند که چه می کند.
این وسط اما بیشتر ما عزرائیل، این موجود پرکار زمین را فراموش می کنیم. هر وقت از قبرستان رد می شوی، یاد عزرائیل و ماجراهایش می افتی و فکر می کنی که آخر کار منم همینه....
عزرائیل این موجود عزیز(!!!) که از تقسیم کار فرشتگان الهی، قسمت نقل و انتقالات ما رو برعهده گرفته است، حالا دیگر اسم و رسمی دارد و دفتر و دستکی..
شاید تعجب کنید، اما اگر قبول ندارید که این عزیز در بین ما انسانها همکاران زحمتکشی دارد که با کمال میل با وی همکاری می کنند و اصلا در راه رضای الهی این کارها را انجام می دهند...
یکی شان همین سایپای معصوم :( است که پراید می سازد.آیا قبل از حضور پراید کسی به فکر کمک به عزرائیل بود؟؟ اصلا یکی از راههای رسیدن به خداست پراید.
برکسی پوشیده نیست که خدمات رایگان عزرائیل برای همه مردم هم آنچنان رایگان تمام نمی شود...
چه آنکه اگر مسئولی بوده که بدرود حیات گفته؛ باید میلیونی خرج شود به پاس احترام به جسدش.
اما آدم پایین شهری ای که نقشی در جامعه نداشته و اصلا به قول برخی ها انگل جامعه بوده نیازی به پاسداشت ندارد؛ چرا که عزرائیل کار درستی کرده که او را از جامعه گرفته...
خلاصه عزرائیل در زندگی ما حضور پررنگی دارد... به خودمان کمی فکر کنیم متوجه حضورش می شویم.