📝 شما به نام اسلام احترام پیدا کردید اما به عهد خدا خیانت کردید
🔸شما گروهی که به آدمهای خوب مشهورید و عالمان دین خوانده میشوید، به خاطر خداست که در نزد مردم هیبت دارید و به نام دین از شما حساب می برند و و احترام میگذارند و شما را بر خودشان ترجیح می دهند در حالی که هیچ فضیلتی بر آنها ندارید و هیچ خدمتی به این مردم نکردهاید.
🔹شما به نام دین است که اعتبار و نفوذ کلمه دارید در خیابان ها مثل شاهان میروید و با هیبت و کبکبه رفتار می کنید... مردم از شما توقع دارند که به حق خدا قیام کنید اما شما در اغلب موارد از انجام وظیفه و احقاق حق الهی کوتاهی کردهاید...
🔸میثاق پیامبر در این جامعه تحقیر شده است؛ لالها، زمینگیران، کوران، فقرا و بیچارهها در سرزمینهای اسلامی بر روی زمین رها شدهاند و بیپناهند و کسی به اینها رحم نمیکند. شما به این وظیفه دینی و الهیتان عمل نمیکنید...
🔹میثاق خدا این است که بیچارهها و زمینگیرها نباید در شهرها گرسنه بمانند و کسی به دادشان نرسد این میثاق خداست و شما خیانت کردهاید.
—----------
🔴 بخشی از خطبه منای امام حسین به بهانه رونمایی از کشتی مطلایی که قرآن بر روی آن حک شده است...
تسلیت به همه خانواده های حادثه دیده سانچی...
🔴 یک دریانورد در توییتر نوشت:
🔹در اینجا سلسله سوالاتی که پیرامون سانچی شده رو میذارم و جواب میدم. منتشر کنید تا به دست پیگیرها برسه. سعی میکنم در حد توانم یکی یکی مسائل رو باز کنم. بنده خودم دریانوردم و ده سال سابقه ی کار روی شناورهای نفتکش دارم و مدرس دوره های دریایی هستم.
1-مگه کشتی ها هم تصادف میکنن؟ بله به راحتی! اگر عبارت collision at sea رو گوگل کنید نتیجه شما رو شگفت زده میکنه و خواهید دید که کشتی ها هم مثل سایر وسایل نقلیه آمار تصادف بالایی دارند. کشتی یک وسیله ی نقلیه است و راهبرش اگه خطا کنه تصادف اتفاق می افته.کشتی یک وسیله ی نقلیه است که توسط انسان هدایت میشه و دقیقا مثل یک ماشی می مونه تمام دستگاههای کمک ناوبری ماشین هستن و قدرت تصمیم گیری ندارن و اینه افسر ناوبر هست که تصمیم نهایی رو میگیرهبنابراین خطای انسانی بخش جدا نشدنی از این ماجراست. اگر افسر ناوبری تصمیم اشتباهی بگیره یا دیر تصمیم بگیره نتیجه اش میشه تصادف که اصلا اتفاق نادری نیست.اون محدوده ی دریایی -(دریای چین تا دریای زرد)- بسیار پر تردد و با سابقه ی زیاد حوادث دریاییه
2-آیا نفرات در موتورخانه بودند؟ به نظر بنده و سایر همکاران خیر. دستورالعملهای ایمنی دریایی خیلی شفاف و مشخص هستند. بعد از تصادف باید تعادل کشتی، اطفا حریق و ترک کشتی را مد نظر قرار داد. هیچگاه هیچ دستوری مبنی بر پناه گرفتن در کشتی در حال غرق شدن نبوده و نیست.
3_آیا کشتی چیزی به نام اتاق ایزوله یا اتاق امن دارد؟ خیر همچین چیزی با تمام داستانهایی که حول آن گفته شد برای موارد ایمنی مثل حریق وجود ندارد. از موتورخانه تنها در زمان حمله ی دزدان دریایی به عنوان اتاق امن استفاده می شود.هیچ ناخدایی در یک کشتی گرفتار حریق که هر لحظه امکان غرق شدن دارد از نفراتش نمی خواهد که در پایین ترین نقطه ی کشتی که موتورخانه است پناه بگیرند. نهایتا نفرات در بحرانی ترین حالت با پوشیدن لباس شناوریو جلیقه ی نجات به دریا میزنند.
4-امکانات اطفا حریق این کلاس کشتی ها بسیار زیاد است. دو نوع فوم مختلف با ظرفیت بالا، سیستم اطفا حریق با آب با تغذیه ی نامحدود از آب دریا و تجهیزات کامل شامل nozzle, hose, hydrant, monitor gun انواع کپسولهای قابل حمل در سایزها و تایپهای مختلف
5- چرا پرسنل خودشان اطفا حریق نکردند؟ تصادف در نقطه ی بسیار بدی اتفاق افتاده محموله ی کشتی 1میلیون بشکه میعانات گازی (condensate) بوده و به اندازه ی بنزین قابلیت اشتعال دارد و حریق نزدیک به 160 هزار تن سوخت در یک کشتی تصادف کرده و از کار افتاده انتخاب اول یک ناخدا نخواهد بود.
■ از اینجا به بعد خاطرات سربازی رو موضوعی تعریف میکنم و هر سری در مورد یه قسمت یا اتفاق مینویسم...
♢ آب آموزشی
... برای کسانی که اهل شهرهای سردسیری مثل مشکین شهر یا اردبیل هستند راحت تر قابل تصور است که سرمای کوه سبلان یعنی چه؟ سرمایی که آب را تبدیل به استالاگمیت و استالاگتیت میکرد. واقعا قضای حاجت و استحمام و حتی آب خوردن و ظرف شستن کاری بس دشوار بود. از سرویس بهداشتی هاش میگم که از سر شب تا فردا صبحش آبی نداشت چون کلا یخ زده بود بخاطر همین 24 ساعته باز بود و آب میرفت تا یخ نزنه. از اون طرف خوردن همچین آبی مثل این بود که خنجر تو گلوی خودت دارد میکنی!!
شاید فکر کنید اغراقه ولی حقیقت همینه. دیگه شستن ظرفها تو همچین آبی قابل تصوره چه قدر سخته...
♢ ساعت بیداری
اونایی که آموزشی بودن میدونن یعنی چی... میان ساعت 4 صبح بیدارمون میکردن، از اون طرف 9 و نیم خاموشی بود. حالا ما بخت باهامون یار بود که صبحگاه داشتیم فقط، دیگه به خاطر زمستان شامگاه نداشتیم چون روز خیلی کوتاه بود و وقت نبود... حالا تصور کنید که صبح چراغ زدند درحالی که شما از خواب هیچ لذتی نبردید، تازه اگه نگهبان هم نباشید وگرنه که کلا خواب مفیدی ندارید... حالا تو اون سرما باید بری دست و صورت رو بشوری با اون آبی که توصیفش رو گفتم تازه اگه یه کم دیر کنی میری تو صف سرویس که معلوم نیست کی دربیای از اونجا ... حالا بعدش میرفتیم انکادر کنیم و صبحانه بخوریم... این انکادر خودش یه داستان داره که بعدا میگم... ولی سربسته میگم که بیچاره میکرد ما رو تا انکادر کنیم تخت هامون رو. خیلی اوقات هم باعث میشدصبحانه رو تو راه یا آسایشگاه بخوریم... خیلی وقت گیر بود.... به جورایی انگار کار تخصصی بود! من واقعا از انکادر کردن متنفر بودم و هستم :)
خیلی وقت بود که کتابی رو معرفی نکرده بودم؛ از کتابهایی که خودم خوندم و لذت بردن از خواندنش.
... صداش می زدند میرزا محمد. گاهی میرزا، گاهی محمد. از همان اول بلد نبود لبخند بزند، فقط بلد بود زندگی کند. زندگی برای او با رنج همراه بود. با زخم. آدم زخمی یا می نالد یا درد زخم اش را تحمل می کند. گاهی هم می رود فریادش را در خلوت می زند تا کسی نبیند، کسی نشنود، کسی رنج اش را نفهمد. آنی که به زخم خودش لبخند می زند، خیلی با خودش جنگیده و دل پرخونی دارد. میرزا محمد این طور آدمی بوده. هر کس او را به یاد آورده، هر چه که از او می دانسته، با لبخندی روایت کرده که از او ، پیش او به یادگار مانده بوده. میرزا محمد توانست با همین لبخندهایی که خیلی شبیه لبخندهای ماست، یکی از زمینی ترین آدم های روزگار خودش باشد. منتها تنها فرق اش با خیلی هامان در این است که با همان لبخندها توانست از زمین دل بکند.
《 همان لبخند همیشگی 》می خواهد این راز را با شما در میان بگذارد.
☆ همان لبخند همیشگی
چاپ دوم / 92
انتشارات روایت فتح
قیمت: 12500 تومان
● توصیه میکنم این کتاب رو بخوانید چرا که شما قطعا با این مرد چند روزی را زندگی میکنید و از دریچه نگاه او به بیرون نگاه میکنید.
این کتاب 352 صفحه و شامل روایتهای افراد مختلف از محمد بروجردی است که خط داستانی خوبی دارد. فصل آخرش دردآور است، باید خودتان بخوانید، ولی سربسته میگویم که کسی مثل او را که آنقدر خدمت کرده را از خود دور میکنند و برایش دردسر درست میکند، همه مسئولیت هایش را میگیرند و او را به نوعی تبعید میکنند آن هم بعد از این همه مشکلات اما او چه میکند؟؟ شما بودید چه میکردید با کسانی که شما را نمیخواهند و برایتان اهمیتی قائل نیستند؟ پاسخ هایتان در کتاب است.