واژه ای که برای خیلی ها ترسناک است، شاید یک بار هم برایشان پیش نیامده که گذرتان (خدای ناکرده) به آن جا بخورد.اما برای من حرف دیگری است. اتاق عمل جایی است که برای من خاطره انگیز و جالب است. از جراحی رفتن هاش و حتی از این که مردم نمی دانند حتی رشته ات چه جور جانوری است :)
با اینکه 15 ماهی میشه که از آن دور هستم،اما امیدوارم که باز هم دستم به قیچی و پنس و کلی ابزار دیگر اتاق عمل برسد. دروغ چرا بگویم؛از اول رشته ی مورد علاقه که نبود، مثل خیلی از دیگران ولی به مرور دوست داشتنی شد.
شاید برای خیلی ها دیدن خون و بریدن عضو و باز کردن شکم مریض سخت و دردناک و حتی وحشتناک باشد اما برای ما قضیه چیز دیگری است. علاقه به جراحی و اتاق عمل همه این ناملایمتی ها را کم می کند.
بهانه این حرف ها این بود که دیدم کسی از این رشته نمی نویسد، این بود که خودم دست بکار شدم و در این وانفسای دوری از تیغ جراحی دست به قلم شدم.
نمیدونم چه حسی داره مریضی که به اتاق عمل میاد و با دسته ای آدم با لباس های سبز یا آبی روبرو میشه، ولی مطمئنا دوست داره زودتر عمل تموم بشه.
یه خاطره هم میگم براتون از اتاق عمل (خاطره زیاده ولی اینو گلچین کردم)؛
● ما دارویی داریم به نام کتامین که دوستان بیهوشی به مریض میدن (البته در موارد خیلی کم)، از عوارض این دارو هذیان گفتنه. یه روزی به یکی از همین مریضا این دارو رو دادن، بنده خدا بعد از بیدار شدن به دکتر میگفت؛ یه آهنگ بذار برقصیم، یه آهنگ بذار برقصیم....
همه خندشون گرفت... البته واسه ما واضح بود که چرا اینا رو میگه اما واقعا تا خود ریکاوری دنبال گذاشتن آهنگ بود و ول نمیکرد:)