شاید شما هم شنیده باشید که 325 میلی متر باران در 48 ساعت گذشته در رامسر آمده و حداقل 5 میلیارد تومان خسارت به بار آورده است. به راستی چرا باید کوچه ها و خیابان های شهر و روستا تبدیل به رودخانه و باتلاق شود؟ چرا باید شرایط طوری شود که به سختی در شهر با خودروی شخصی تردد کنیم؟ حکایت این شهر هم نیست که خود از نزدیک دیدم. نمونه های دیگرش را در جاهای دیگر هم دیده ایم. مشکل اما کجاست؟
ظاهرا ما یک ستاد بحران در هر شهر داریم که اکثر مسئولین شهری عضو آن هستند. هرساله و در فصل سرما باران و برف سنگین می آید و مسئولین بعد از حادثه ابتدا به رسانه ها می گویند اتفاقی نیافتاده و کمی آمار و ارقام از خسارت ها می دهند. در مرحله بعد چند عکس از حضورشان در محل حادثه منتشر کرده تا ثابت کنند که در حال انجام خدمت اند.
حال به مسئولین محترم که حتی در همان مرحله حادثه هم اقدام موثری نمی کنند باید گفت بنظر شما اساسا باید منتظر حادثه شد تا اتفاق بیافتد و بعد به فکر چاره که نه ، بیشتر به فکر پیچاندن ملت و تکرار همان حرف های همیشگی، و اینکه فلان کار باید بشود و بهمان نباید شود اکتفا کنید یا اینکه قبل از حادثه تدابیر لازم را اتخاذ کرد؟
آیا در همین حادثه نمیشد که مسیل های مناسب را طراحی کرد تا شهر ما تبدیل به ونیز نشود که حتی نشود در آن با ماشین حرکت کرد؟
آیا اندکی اعتقاد دارید که شهرسازی امروز یک علم است و نیاز به کار کارشناسی دارد، نه اقدامات خلاف قانون و بندهای متعدد "پ" در شهر.
نخواستم از حال و روز خودمان بیشتر بنویسم و از حال و روز خیلی های دیگه که واقعا خسارت دیدند بیشتر از این بی تدبیری ها، که خداوند بر حکمت خود کار میکند و اینها بلا نمی شود اگر مسئولین خودمان، خودمان را در پیچ و تاب توجیهات شان نچرخانند و آخر سر بگویند: نمی شود
جالب اینکه میگویند نمیشود و نمیگن نمی توانیم که فرق این دو جمله از دست دادن یک صندلی است که فکر نمیکنم آن مسئول بتواند از آن بگذرد. ( هو العلیم)