دیروز مراسم تحلیف ریاست جمهوری بود؛ اولا تبریک میگم و امیدوارم دردی از مردم دوا بشه.
ثانیا امروز داشتم قدم میزدم که یکدفعه متوجه شدم از یه خیابان دیپلماتیک تهران دارم رد میشم. خیابانی که توش سفارت ترکیه ، آلمان و صدالبته روباه پیر (انگلیس) بود. جو تهران امروز جوری بود که انصافا از هر 10 نفر یه نفر افسر رو تو خیابان میدیدی.
جدای از این که نمیدونم در تحلیف های گذشته هم همچین جوی بوده یا نه، اما حاشیه های خیابانی تحلیف دیروز کم از حاشیه های مجلس نداشت.
هرچند مردم بکار عادی خود مشغول بودند و دور از این وقایع.
اما اصلا حرف من این چیزا نبود، وقتی از روبروی سفارت انگلیس رد می شدم، یاد سکانس معروف قلاده های طلا افتادم که اون دختر جاسوس جلوس در سفارت انگلیس می ایستد تا وارد سفارت شود، با خودم فکر کردم انگلیس در گوشه گوشه تاریخ معاصر ماحضور داشته و دارد؛ و یاد حادثه ای افتادم که در دولت (بنظرم هاشمی) برای سفارت ما در انگلیس افتاد و کلی سر و صدا کرد.
این روزها به نظر سفارت شان آرام است اما خدا می داند در مخیله یشان چه می گذرد؟؟
پی نوشت* هر چی فک کردم اسم این خیابون دیپلماتیک یادم نیومد |: