از درب اصلی امام زاده عبدالله که وارد صحن شوید، بعد از سلام و صلوات و ادای احترام به مقام نورانی حضرت، سمت راست و کنج شرقی صحن اصلی آرامگاه، مقبره خانوادگی با نمائی قدیمی و تاریخی است. پنجره ای کوچک و فلزی هم روی زمین قرار دارد که بنور "سبز" آشناست و رو به سرداب مقبره باز می شود. مقابل این پنجره فلزی نیز زمین به روغن سیاه و قیرگونه ای آغشته است که نشان از شمع نذری مردم دارد. تلنباری از شمع های سوخته که نشان از کهنگی گره گشائی این پنجره می دهد.
زائرین اینجا را به قبرسیدعلی مفسر می شناسند.
سیدعلی مفسر یا آیت الله سید علی حائری از علمای اعلام و بزرگوار فقهى و تفسیرى است که از شاگردان بنام ایشان، آیت الله حق شناس و آیت الله زاهد است.
مردم به آرامگاه آن مرحوم ارادت ویژه و اعتقاد دارند که این مقبره ساده بسیار گره گشاست. نقل شده است که روزی برخی از علاقه مندان خواستند قبر آیت الله را تزئین کنند و بزرگی و کر وفری ببخشند که همان ایام، آقا سیدعلی به خواب شان رفته و آنها را از این اقدام شدیدا نهی می کنند. برداشت نزدیکان این بود که نمی خواستند نام و نشان شان کمترین لطمه ای به آستان مبارک و نورانی امام زاده بزند.
اما حال و هوای این سرداب...
حال خوش زائران این مکان مقدس از توجه و تفضل "صاحب نفس عرشی" جناب سیدعلی مفسر است؛ مرد بزرگی از مستان میخانه معنی. اما این نورانیت گویا از این هم فراترست. سِرّالاسرار این مکان مقدس را باید در حکایت تشرف مرحوم سیدکریم پینه دوز خدمت حضرت ولی عصر دانست. سیدکریم پینه دوز در صحن حرم حضرت عبدالعظیم خدمت حضرت ولی عصر مشرف می شوند. در آن تشرف حضرت بقیه الله به آقا سید کریم پینه دوز می فرمایند:"سید کریم ! بیا همراه من به زیارت جدم حضرت رضا رویم." آقا سید کریم همراه با حضرت ، به حرم حضرت امام رضا مشرف می شوند. اما هنگام بازگشت به خواست حضرت بقیه الله سر مزار سیدعلی مفسر می رسند.
وارد که می شوند، آقا سید کریم مشاهده می کند روح آقا سید علی مفسر از جایگاهش بیرون می آید و با عجله و شتاب و با اظهار خلوص و ادب و ارادت به استقبال آن حضرت می رسد.
در آخرین لحظه های این ملاقات ،مرحوم سید علی مفسر رو به آقا سید کریم می کند و به او می گوید : به آقا شیخ مرتضی زاهد سلام ما را برسان و بگو چرا حق رفاقت را فراموش کردی و به دیدن من نمی آیی؟
در این هنگام، امام زمان جمله بسیار عجیب و پرمحبتی را بر زبان می آورند. ایشان به مرحوم حاج سیدعلی آقا می فرمایند: آقا شیخ مرتضی بیمار بودند و از آمدن معذور؛ من به جای او به دیدنتان آمدم."