محیط ساده و محقری است؛ شاید سرجمع قد وقواره اش یک فرش 12 متری است و یک ضریح کوچک و عاری از زینت های مرسوم زیارتی؛ با معماری قرنی و بجامانده از تهران قدیم. اینجا امام زاده هفت دختران است. محله عودلاجان
همه چیز در این محفل رنگ و روی ظرافت و لطافت و ملاحت شهربانویی و ملیکه ای دارد.
اما حقیقت جلوه این هفت علیا مخدره را باید در قیامی مردانه جست. اینجا زیارتگاه هفت دختر از نوادگان موسی بن جعفر است. قبل از دوران صفویه که ایرانی ها با ترکمن ها در جنگ بودند، این هفت خواهر طالب مبارزه شدند، و به جهت منع زنان از جنگ، لباس رزم مردانه پوشیدند و بر صورت نقاب زده و به میدان جنگ رفتند و به شهادت رسیدند و این راز بعد شهادت شان فاش شد که این 7 رزمنده میدان دار، نسوان بودند.
هر هفت تن نیز در همین محله به خاک سپرده شدند و از آنروز این مکان تبدیل به زیارتگاهی شد که به حکم کراماتی که مردم دیده اند، ارج و قرب فراوانی یافته است.
اما زیبایی این زیارت خانه را باید فراتر از بنا و ضریح و حتا حاجت گرفتن ها دید. حرمت این زیارتخانه به اکسیری است که مستجاب الدعوه ساختن کمترین اثرش است.
این مردم خوب فهمیدند کجا شمع روشن کنند و کجا پارچه گره بزنند. اینجا متبرک است به قیام. جهاد و مبارزه، چنان قدرت افسانه ای می بخشد که دست بلند کننده "عَلَم الله" را در دست یدالله میگذارد و چنان دست کریمانه ای می بخشد که بدنیا حاجت زمینی دهد و در یوم الحسرت دستگیری حقیقی.
یاسبو، یا خم می، یا قدح باده کنند
یک کف خاک درین میکده ضایع نشود