میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود
.
همهی اوضاع را به هم ریخته بود
.
وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت
.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است
.
وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!
.
خودش را به سینهی پدر چسباند.
.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد
.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا فرار کنید
. ففِرُّوا إلی الله مِن الله
.
تعبیر فرار در اینجا تعبیر زیبا و لطیفی است
.
معمولا فرار در جایی گفته می شود که انسان از یک سو با موجود یا حادثه وحشتناکی روبرو شده و از سوی دیگر پناهگاهی در نقطه ای سراغ دارد
.
از این رو با سرعت تمام از محل حادثه دور می شود و به نقطه امن و امان پناه می آورد
من و شما باید از دست زیبایی های دروغین این دنیا فرار کنیم و به توحید خالص که منطقه امن و امان واقعی است، روی آوریم
.
آیه از این رو خطاب می کند همه از عذاب خدا بگریزند و به سوی رحمت بروند. از گناهان فرار کنند و به توبه و استغفار شوند
.
از زشتی ها، بدی ها، بی ایمانی، تاریکی جهل و عذاب جاویدان بگریزند و خود را در آغوش رحمت حق و سعادت جاویدان قرار دهید.