- ترانه مرا ببوس از آن دست ترانه های قدیمی است که برای نسل قدیم ما بسیار خاطره انگیز است. داستان ها برای این ترانه گفتند که معروفترینش ماجرای سرهنگ توده ای و خداحافظی از دخترش است. اما این داستان ساختگی حزب توده است و این ترانه ماجرای متفاوتی دارد. یک داستان عاشقانه که البته جای خودش آموزنده است.
ترانه "مرا ببوس/ برای آخرین بار/ خدا ترا نگه دار" را افراد زیادی خوانده اند که البته هیچکدام از آنها به اندازه صدای حسن گل نراقی ماندگار نشده است. شعر این ترانه از حیدررقابی است که شخصیت اصلی شعر نیز خودش است.
حیدر رقابی از اقوام دور حاج حسن شمشیری و کارمند وی محسوب می شده است. حاج حسن شمشیری صاحب چلوکبابی معروف شمشمیری در بازار تهران بود که از طرفداران و حامیان سرسخت مرحوم مصدق به حساب می آمد. رقابی نیز دخل دار مرحوم شمشیری بود.
حیدر رقابی در آن زمان یک فعال دانشجویی و مبارز وطنی بود که او نیز به شدت تحت تاثیر مرحوم مصدق قرار داشت. حیدر رقابی معشوقه ای داشت که تصمیم داشتند باهم ازدواج کنند. اما با اوج گیری مبارزات سال 32 تصمیم می گیرد بین مبارزه برای وطنش و نامزدش یکی را انتخاب کند. برای همین در شب 16 آذر معروف که به شهادت 3 فعال دانشجویی می انجامد این شعر را سروده و بعد هم برای آخرین بار پیش نامزدش می رود و برای همیشه خداحافظی می کند. بعدها حیدر رقابی به عنوان یک مبارز دستگیر و تبعید می شود.
معتقدم هنری در این کشور ماندگار است که برآمده از هویت مردم باشد. معشوقه رقابی نمادست، نماد تقابل نفع شخصی مقابل یک ارزش بالاتر. هویت این مردم همواره همین بوده است که در تقابل نفع شخصی و نفع جمعی، از خود گذشتند، خاصه اگر آن نفع جمعی، خاک این کشور باشد. قصه مرا ببوس قصه مبارزه است. قصه ای که می گوید این مردم در هر طبقه اجتماعی اهل ایثارند.
امروز هم با همه نقدهائی که به رفتار اقتصادی این مردم می شود، نباید فراموش کنیم که ظاهر این مردم باطن مسئولین است. آدرس غلط ندهیم. نقطه شروع نه اصلاح سبک زندگی مردم، که سبک زندگی و سبک سیاست ورزی مسئولین است.
- + به قلم: محسن مهدیان