در زیر این آسمان، چیزی نیست که آفت نداشته باشد؛ پس اگر از چیزی یا کسی سخن میرود، باید به آفات آن نیز اشاره رود.و اگر سخن از مکانت خطیرِ شخصیتی است، اشاره به خطر شخصیتزدگی نیز بایسته میآید.
اندوهگینانه دیرگاهی است که جامعه ما دچار کیش شخصیتگرایی و بیماری شخصیتزدگی است و خود نیز نمیداند تا به درمان آن برخیزد. یک چند به شخصیتی تکیه میکند و همه چیز را در اون خلاصه میگرداند، و چون فصل آن شخصیت به سر میآید، یا شخصیتی دیگر رخ مینماید، او را به تاریخ وا میگذارد و آن دیگری را تکیهگاه خویش میسازد. این بیماری در حوزه دینشناسی خطرناک است و خلاف روشهای مسلم و مصرّح برای شناخت دین. دین را باید با برهان، از نصوص دینی(کتاب و سنت) فرا گرفت، نه از این و آن. رای هیچکس برهان نیست و بزرگان را نمیتوان جایگزین برهان ساخت. دانش را میتوان از افواهالرجال گرفت، اما دین را هرگز. آنکه به اتّکای رجال به دین بگرود، با لغزش آنها از دین برمیگردد و یا به اتّکای رجال دیگری، دین را از کف میدهد.
صادق آل محمد علیهالسلام به ما آموخت:
مَن دَخَلَ فی هذا الدین بالرّجال اَخرَجهُ منه الرّجالُ کما اَدخلوه فیه؛ و من دَخَل فیه بالکتابِ و السّنةِ زالتِ الجبالُ قبل اَن یَزولَ.
یعنی کسی که تحتتاثیر شخصیتها وارد دین اسلام شود، تحت تاثیر شخصیتهایی دیگر از دین خارج میشود؛ اما کسی که با دلیل کتاب و سنّت وارد دین شود، اگر کوهها از جای بجنبند او نخواهد جنبید.
باری، هیچکس، اگر چه گوینده به حق،معیار حق و باطل نیست. حق میزان است، نه شخص، و نه فلان و بهمان شخصیت.تعبیراتی چون ((استاد گفت)) و ((آقا گفت))، فصل الخطاب و معیار حق و باطل نیست و جایگزین برهان نمیشود. باید بررسی کرد که استاد و آقا درست گفت یا نه، و هذا اول الکلام. سخن نادرست را از درستگویان نباید پذیرفت و سخن درست را از نادرستگویان باید بر دیده کشید. حقیقت مهمتر از این و آن شخصیت است و چندان این گوهر ارزنده است که باید آن را از اهل باطل نیز گرفت؛ چنانکه باطل چندان بیمقدار است که باید آن را از اهل حق نیز گرفت. نباید مرعوب عظمت کسی شد و به اتکای شخصیتش، سخنش را پذیرفت؛ باید مجذوب حق شد و آن را از اهل باطل نیز خریدار گشت.
دانستنی است این سخن اشاعره که ((هرچه خدا کند عدل است)) در جهان اسلام پذیرفته نشد.اما و عجبا که عدهای با وجود آنکه این امتیاز را برای خدا نمیپذیرند، برای بندگان خدا میپذیرند!
نیاز به تفصیل نیست که بردگی فکری سهمگینترین نوع بردگی و مقدمهی گونههای دیگر بردگی است.
▪ استاد محمدرضا حکیمی