"به علت نداشتن گنج قارون - صبر ایوب وعمر نوح از دادن نسیه و وجه دستی معذوریم." این تعابیر را شاید در خیلی از دکان ها دیده باشید.
اما ماجرای نسیه های پیرمرد خوش سیرت و خوش صورت بازار امین السلطان خواندنی است. معروف است به اینکه یک کشو دارد از چک های عتیقه. چک کسانی که پول دستی گرفته اند و پس نداده اند. چک هایی که حتا به زمان شاه بر می گردد.
از خودش که می پرسیم می خندد و عبور می کند اما شهرتش به همین چک هاست. نه این چک ها؛ که آوازه اش به اخلاق کاسبی و مردم داری اش است.
حاج عبدالله کرمانی مثل بسیجی های دهه 60 لباس می پوشد؛ اورکت بچه رزمنده ها. سحر خیز است و زودتر از بقیه درب دکان باز می کند. خیلی آرام است و با طمانینه حرف می زند. صورت نورانی دارد و بسیار خنده روست.
می گوید: "مشتریان زیادی دارم که در ازای خرید برنج و حبوبات ماهانه مبلغ مختصری می پردازند. البته هستند افراد قلیلی که پولشان را پس ندادند اما با زور که نمی شود از مردم پول گرفت، شاید گرفتار است."
با دستان لاغر کشوی میزش را جلو می کشد و رمز موفقیتش را اینطور می گوید: "شاید یک میلیارد تومان چک برگشتی مردم اینجا باشد. اما طی سالها، میزان فروشم از همه بازاریان بازار امین سلطان بیشتر بوده است."
معتقد است برکت جای دیگری است. عزت دادنی است. آرام چای سرد شده اش را می نوشد و بابت پذیرایی ساده عذرخواهی می کند و من چشمم در میان کیسه های برنج و حبوبات محو کتاب های اقتصاداسلامی و مکاسبی است که روی میزش چیده شده است.