پس از واقعه عاشورا،عمر سعد خانواده امام حسین را به اسارت گرفت و آنگاه به نیروهای وفادارش دستور داد که زنان و کودکان اسیر را در محاصره گرفته و به کوفه ببرند.
اخبار نبرد نابرابر عاشورا به کوفه رسید و به تدریج نشانه های ندامت در شهر سایه افکند.پس از شیون زنان و کودکان و ناله و فغان از هر سو در کوفه،زینب کبری به سخن درآمد.
《حمد و ستایش بی پایان بر خداوند متعال و درود به روان پاک محمد(ص ) و خاندان نبوت.ای پیروان مکر و حیله، ای کسانی که با نامه هایتان ما را به سوی خود خواندید ولی چون به سویتان آمدیم پیمان خویش را زیر پا گذاشتید و با دشمنان ما هم پیمان شدید،اکنون بر سرنوشت ما می گریید در حالی که این مصیبت عظیم را شما فراهم آوردید. داستان شما مانند آن زنی است که رشته ها را با دقت می تابد و بعد خود آنها را باز میکند و تمام زحمتش را بر باد میدهد...
در میان شما جز مکر و حیله نمیبینم.گاه ادعای چیزی میکنید که ندارید،زمانی راه تملق در پیش گرفته و زمانی چون دشمنان کینه جو در کمین انتقام اید...
شما در کشتن برادران و حامیان ما با جنایت کاران همکاری کرده و اکنون چاپلوسانه در مصیبت ما می گریید.سوگند به خدا باید گریه کنید،زیرا هتک حرمت و عداوت شما با خاندان پیامبر جبران ناپذیر است.
شما آل عصمت و طهارت را به اسارات درآورده و به علت همین اعمال زشت در نزد همه کس رسوا خواهید شد و عذاب و قصاص آخرت در انتظار شماست...》
زینب (س ) در خطابه پایانی خویش خطاب به زنان فرمود:
《ظالمان بی رحم،عزیزان ما را بی رحمانه کشتند و شما زنان تنها به گریستن بسنده میکنید،خداوند در روز قیامت بین ما و شما قضاوت خواهد کرد》
سخنان امام سجاد(ع ) بر ندامت کوفیان افزود و خطاب به کوفیان فرمودند:
《 ای مردم، من علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب ام. من فرزند کسی هستم که نعمت حیات را از او گرفتند.اهل بیت او را اسیر گرفته من پسر کسی هستم که در کنار شط فرات او را سر بریدند.
آیا شما فراموش کردید که برای پدرم نامه نوشته و چون به سویتان آمد به او نیرنگ زده و پیمان شکستید...
ای مردم، هنگامی که به دیدار پیامبر خدا می شتابید،چگونه به او نظر خواهید کرد وقتی خطاب به شما بگوید که آیا شما بودید که عترت مرا کشتید...》