داشتم فکر میکردم وقتی قضیه حقوق های نجومی پیش اومد مسائل زیادی پیرامونش مطرح شد، اما جالب بود که هم گفتن تعدادش زیاد نیست که انگار اگر زیاد باشد عیب محسوب میشود و مقدار کمش عیبی ندارد و هم اینکه قانونی است!!! در واقع اینگونه مطرح شد که خلاء قانونی وجود دارد منتها ما نفهمیدیم که چرا خلاء ها همیشه سمت مدیران است؟ نمیشه یکبار هم سمت کارگر بیاید؟

حال آنکه اکثریت جامعه کارگری است و با احتساب خانواده های کارگری بیش از ۲/۳ کشور در پوشش زیست کارگری اند و با شنیدن حقوق های نجومی مدیران چه حس و حالی پیدا می کنند؟ چه فکری می کنند؟ آیا آن هم فکر میکنند که تعداد این مدیران کم است و حالا اتفاقی است که افتاده؟

از همه مهم تر سرنوشت حقوق های نجومی بود که اصلا نفهمیدیم چه شد؟ مثل ذغالی بود که خبرش گر گرفت و سرد شد و سوخت. البته اقداماتی شد مثل اینکه آمدند گفتند فاصله باید چنان و چنین باشد و این قانونی است ؛حال آنکه همان فاصله هم دور از عدالت اجتماعی است !! وانگهی مزایا و تبصره هایش آن قدر زیاد است که از اصل حقوق ها بیشتر است و اصلا کسی نمی پرسد آخر این همه مزایا و مزیت یک مدیر تاکنون باید نظام بهره وری ادارات کشور را صدبار شخم زده باشد اما قضاوت با خودتان که شخم زده یا خیر؟

همه اینها را گفتم تا اینکه مطلب زیر رو دیدم و اصلا منظومه فکری ام عوض شد و با خود گفتم اصلا ما چه کار داریم میکنیم و کجای کاریم؟ شما هم بخونیدش.

 

🔸در زمان شاه مى‏ خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و باید ۳۵ خانه خراب مى‏ شد

🔹به اطلاع صاحبان خانه ‏ها رساندند که خانه شما را مترى فلان مقدار مى ‏خریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگى شود

🔸هیچ‏کس به جز مرحوم شیخ حسینعلی راشد(واعظ مشهور) اعتراض نکرد. این جریان خیلى بر مسؤولین گران آمد، و گفتند: «فقط اینکه آخوند است، اعتراض کرده!» 

🔹بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند براى اینکه به او حمله کنند و (خار) خفیفش نمایند

🔸راشد آمد و بعد از سلام و احوال‏پرسى از او پرسیدند که اعتراض شما چیست؟

🔹گفت: حقیقتش این است که این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلى کم خریده ‏ام و در این مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قیمتى که شما پیشنهاد کرده‏ اید، زیاد است!

🔸من راضى نیستم از بیت المال مردم قیمت بیشترى براى خانه ‏ام بگیرم

🔹بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و یکى از اعضاى کمیسیون که از اقلیتهاى دینى بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت:

🔅«اگر اسلام این است، من آماده ‏ام براى مسلمان شدن...» 

📚جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸
 

حالا اما سوالم این شده که اسلامی که میتواند با اعمال مسلمانان اش دیگران را حتی مسلمان کند به چه روزی انداخته اند؟ اما با خود گفتم باز هم بهتر است دقیق تر شوم تا عمق فاجعه را بفهمم و چه کسی بهتر از علی بن ابی طالب میتواند کمک حال این اوضاع باشد؛ آنجا که میفرمود: این اموال که میبینی،نه مال من است نه مال تو، غنیمتی گردآمده از مسلمانان است...

یا در برخورد قاطعانه اش به قاضی منصوبش فرمود: به من خبر دادند که خانه ای هشتاد دینار خریده ای؛ ای شریح به زودی کسی سراغت می آید که به نوشته ات نگاه نمی کند و تو را از خانه ات بیرون کرده و تنها به قبر می سپارد. اندیشه کن که با پول حرام خانه را نخریده باشی اما اگر هنگام خرید خانه به نزدم می آمدی خانه را اینگونه میدادم: این خانه را فریب خورده آزمند،از کسی که خود به زودی از جهان رخت برمی بندد به مبلغی که اورا از عزت و قناعت خارج  و به خواری و دنیاپرستی کشانده خریداری کرده است.

و اما سخن آخر آنکه علی که مظهر رحم و محبت است در نامه به جانشین فرماندار بصره مینویسد: به خدا سوگند میخورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کرده ای،" کم یا زیاد"، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده و در هزینه عیال درمانده و خوار و سرگردان شوی.

حال تو خود بخوان از این مجمل...