■ پس آقایان هم آنجا فعالیت هایی داشتند! توضیح می دهید؟
● بله. فعالیت های آنجا به دو دسته تقسیم می شد یکی مربوط به آقایان بود که شامل دوخت چادر جنگی، تعمیر و شستن پوتین، پتو شویی، تعمیر برانکارد و... بود و بخشی هم بازسازی لباسهای پاره و شستشوی لباس های خونی شهدا یا مجروحین بود و دوخت و دوز آنها بود که بیشتر کار خانمها بود.
البته بسیاری از کارها مشترک بود. مثلا پوتین ها در یک مرحله نزد خانمها تمیز می شد و در یک مرحله پیش آقایان دوخته و واکس می خورد. مدتی که از جنگ گذشت چایخانه دیگر یک محل ساده نبود! تبدیل شد به ستاد بازسازی اقلام جبهه جنوب.
تمام تجهیزات و وسایل و البسه نیروهای هوایی، دریایی، بسیج و سپاه و ارتش می آمد آنجا و باز سازی می شد. مثلا حتی دیگ های آشپزخانه های لشگرها یا کلمن های آب درون خط مقدم یا چراغ های علاءالدین هم که ترکش می خورد، می آمد آنجا و تعمیر می شد.
■ ماجراهای عجیب چایخانه از کجا شروع شد؟
● یک روز نزدیک غروب بود که حاج آقای عادلیان بنده را خواست. وقتی نزد ایشان حاضر شدم گفت الان خبر رسیده یکی از خانم های اصفهانی که مشغول شستن لباسهای اتاق عمل است فرزندش شهید شده. دیدیم چاره ای جز دادن خبر دادن به ایشان نیست.
تلفن زدیم و تا آمد پای گوشی تلفن قبل از این که ما حرفی بزنیم گفت: «جانم؟! می خواهید بگویید فرزندم شهید شده؟ خودم می دانم! الان هم هر کاری می خواهید انجام بدهید من در حال لباس شستن هستم و لباس هایم هنوز مانده، این جا به من نیاز است نمی توانم کارم را رها کنم. بروید خودتان تشییعش کنید.»
■ بعدش چه شد؟
● هیچ!، این خانم رفت سر کارش و مثل کوه نشست به لباس شستن و تا چند روز بعد که لباسهایش تمام نشده بود راهی اصفهان نشد و تشییع پیکر فرزندش بدون او انجام گرفت.
□ تخصص:
خون شویی ...