آقایان! نکند در محشر و قیامت، محمدرضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید: دیدید شما هم وقتی دستتان ترنج دادند، دستتان را بریدید و مثل من کاخ نشین و طاغوتی شدید؟!
● شهید محراب آیتالله مدنی(ره)
آقایان! نکند در محشر و قیامت، محمدرضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید: دیدید شما هم وقتی دستتان ترنج دادند، دستتان را بریدید و مثل من کاخ نشین و طاغوتی شدید؟!
● شهید محراب آیتالله مدنی(ره)
🔸شخصی به نام عبدالجبار مستوفی به حج میرفت. او هزار دینار زر همراه خود داشت. روزی از کوچهای در کوفه رد میشد که اتفاقاً به خرابهای رسید. زنی را دید که در آن جا جست و جو میکرد و دنبال چیزی بود. ناگاه در گوشهای مرغ مردهای را دید، آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد.
🔹عبدالجبار با خود گفت: همانا این زن احتیاج دارد، باید ببینم که وضع او چگونه است؟ در عقب او رفت تا این که زن داخل خانهای شد.
🔸کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: ای مادر! برای ما چه آوردهای که از گرسنگی هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغی آوردهام تا برای شما بریان کنم.
🔹عبدالجبار چون این سخن را شنید، گریست و از همسایگان آن زن احوالش را پرسید. گفتند: زن عبداللَّه بن زید علوی است. شوهرش را حجاج کشته و کودکانش را یتیم کرده است. مروت خاندان رسالت وی را نمیگذارد که از کسی چیزی طلب کند.
🔸عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهی کرد، حج تو این است. آن هزار دینار زر از میان باز کرد و به آن خانه رفت و کیسه زر را به زن داده، باز گشت. و خودش در آن سال در کوفه ماند و به سقایی مشغول شد. چون حاجیان مراجعه کردند و به کوفه نزدیک شدند، مردمان به استقبال آنان رفتند. عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید، شتر سواری جلو آمد و بر وی سلام کرد و گفت: ای خواجه عبدالجبار! از آن روز که در عرفات هزار دینار به من سپردهای تو را میجویم، زر خود را بستان و ده هزار دینار به وی داد و ناپدید شد.
🔹آوازی برآمد که ای عبدالجبار! هزار دینار در راه ما بذل کردی، ده هزار دینارست فرستادیم و فرشتهای را به صورت تو خلق کردیم تا از برایت هر ساله حج گزارد تا زنده باشی که برای بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکاری به درگاه ما ضایع نیست.
📚مصابیح القلوب، ص 280 و 281؛ الرسالة العلیة، ص 94 و 95؛ ریاحین، ج 2، ص 149
☆☆ این متن طولانی است؛ پس اگه الان حوصله خواندن ندارین، هر وقت حوصله داشتین بیاین بخونید.
چند روزی است که بارش باران و آب گرفتگی معابر برخی استانها و شهرهای کشور را بار دیگر فراگرفته است و موجب زحمات و صدماتی برای مردم و کسبه شده است.
خیلی با خودم فکر کردم که چه طوری متنم را آغاز کنم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که بهتر است برعکس رسانه ملی و روزنامه ها ابتدا از صحبتهای مردم شروع کنیم.
زنی میگفت: صد نفر آمدن از کمیته امداد و... ولی هیچ کدوم هیچ کاری نکردن.
کسی میگفت: سقف حمام و آشپزخانه روی سرمان پایین آمده. صدای ما رو برسونید.یخچال و فریزر معلوم نیست سوخته یا نه، هنوز به برق نزدیم.
مردی در بین آب می گفت: در تهران نشسته اند میگن پتو دادیم به مردم،مردم میان مسجد میگن غیر از آب و نان که سپاه آورده هیچی دیگه ندادن.نه پتویی، نه چادری و نه لوازم گرمایشی.
کسبه دیگری میگوید: با هزار بدبختی و وام کارمون رو جور کردیم، مشعل مون سوخت، مغازه مون رو آب برده. الان سه روزه فقط روی صندلی مغازه ام مینشینم.یکی بیاد این وضع رو ببینه یه برگه بده بگه کارتون رو شروع کنین.اگه سپاه آب نیاورده بود از تشنگی مرده بودم.
یکی میگه: همه شهر زیر آب رفت مسئولین تازه اومدن اونا که مال همین شهرن.
دیگری گفت: به فرماندار و شهردار پیام دادم حتی جوابم رو نمیده.
بانویی میگوید: یتیم بزرگ کردم، به امام حسین حقمون این نیست.ما شورای شهر و شهردار نمیخوایم باید کی رو ببینیم؟
خانم میانسالی میگوید: دیابتی ام نمیتوانم فرش ها و خانه رو بشورم.
جوانی گفت: خداوکیلی یکی از مقامات بالا بیاد اینجا زندگی کنه، نمیان اصلا؛ اصلا میخوایم از اینجا بریم.
کسبه ای میگفت: تمام کارم با کاغذه، نزدیک ۵۰ میلیون سفارش داشتم همه خمیر شده.
یکی میگفت: تا روز بعد از سیل خانواده ها جایی نداشتن شب بخوابن، هیچ کس هنوز نیامده بعد از ۵ روز بیاد کارشناسی کنه خسارت مغازه ها و خانه مردم رو.
صد برابر این بارندگی رو دیدیم اینجا سیل نیامده،آب گرفتگی با فاضلاب قاطی شده چون سیستم فاضلاب براش فکری نشده. آب هم خودش فروکش کرده، بعد از ۳ روز اومدن لودر زدن که آب بره.
پتروشیمی بندر امام پمپ رو تحویل شهرداری داده ولی اونا روشنش نکردن!!
صحبت های مردم بیش از اینهاست ولی در این مقال نمی گنجد، پس برای بررسی معضلات خوزستان خصوصا سیل ابتدا باید دید با چه استان و مردمی روبرو هستیم.
ویژگی های ممتاز استان خوزستان:
● مجاورت مرزی طولانی با عراق ● منابع عظیم نفت و گاز ● داشتن ۵ رودخانه بزرگ و همچنین چندین تالاب ● موقعیت استراتژیک دسترسی به آبهای آزاد ● دفاع جانانه در دوران دفاع مقدس ● دارا بودن ۶% جمعیت کشور
● جایگاه دوم تولید فولاد کشور ● بیش از ۵۰ میلیون تن ظرفیت بندری
● تولید ۷۰% نفت کشور،۵۰% محصولات پتروشیمی ● جایگاه دوم محصولات کشاورزی ● رتبه دوم تولید ناخالص ملی
از آن سو مشکلات و معضلات این استان به روایت آمار نشان دهنده ی عمق فاجعه است.خشکسالی، سیل و ریزگردها، شوری آب از یک طرف؛ نرخ بالای بیکاری و مهاجرت و فقر، فرسودگی زیرساخت شهری و روستایی مثل کیفیت آب و گاز و برق. همچنین:
■ رتبه دوم بیکاری در تابستان ۹۷ ( نقل از رئیس سازمان مدیریت خوزستان)
■ رتبه ۲۵ در میزان توسعه یافتگی در کشور( شکاف توسعه استانها،جمال فتح اللهی)
■ رتبه ۲۰ میان استانها در جمعیت فقیر ( مرکز پژوهش ها)
■ رتبه ۲۳ در میزان پس انداز مالی ( گزارش مرکز آمار)
■ رتبه اول در فرستادن مهاجر به دیگر استانها در بازه ۹۰_۹۵ ( معاون آمار سازمان مدیریت خوزستان)
■ رتبه ۱۵ در میان استانهای کشور از لحاظ بهداشتی ( محمدحسین طحاری)
■ رتبه ۱۲ در کیفیت زندگی میان استانها( احمد موذنی)
سیل سابقه ای چند ده ساله در این استان دارد. از بهمن ۴۷ که سبب تخلیه شهر شوش به طور کامل شد و مردم به ارتفاعات پناه بردند و مردم اهواز از ترس سیل دسته دسته از شهر خارج شدند و تعدادی هم کشته شدند تا سیل ۲۲ بهمن ۵۸ مصادف با اولین سالگرد انقلاب اسلامی، طی سه روز بارندگی شدید بستان و هویزه در محاصره آب قرار گرفت و سد گتوند بر اثر فشار سیل شکست. در پی آن امام خمینی در ۲۴ بهمن در پیامی همه را به یاری سیل زدگان فراخواند.
در واقع سیل خوزستان حاصل بارندگی بی سابقه نیست، بلکه حاصل خشک سالی فکری باسابقه حکمرانانی است که با خودخواهی سازمانی، وقایع معمول طبیعت را به فاجعه ای تبدیل کردند.آنچه خوزستان را زیر آب برد سیل نبود، جهل بود.
از طرف دیگر باید ابعاد رسانه ای و مطالبه عمومی قوی با استوری، فیلم کوتاه، پست یا هرچیز دیگری شکل بگیرد چرا که در استانی با این گنج عظیم این حجم نابسامانی و این جوانان بیکار با وجود ۳۰ شرکت پتروشیمی بی معنی است.( شما هم هرطور که میتوانید در نشر این مطلب و مشکلات خوزستان یاری کنید)
قول پیگیری ها و رسیدگی و عزل مسئولین مربوطه و تشکیل دادگاه و همچنین فرستادن مسئول ویژه هم داده شد و انجام گرفت اما بیایید به تاریخ بنگریم.سیل های گذشته در جلوی رویمان است.
از عدم پرداخت خسارت سیل سال ۹۵ به کشاورزان خوزستانی، سیل بهار ۹۸ در سیستان و بلوچستان، فاضلاب کوت عبدالله، سیل شیراز و سیل استان گلستان نمونه های خوبی است.
سال گذشته که استاندار گلستان در استان سیل زده اش حضور نداشت و در سفر خارجی بود پس از چند روز عزل شد، اما در نهایت از سوی معاون اول به عنوان معاون حمل و نقل شهرداری تهران حکم گرفت.
مرد ترکمن در سیل گلستان میگفت: ما مسئولین را آنجا نگذاشتیم که به وقت سیل بیل به دست بگیرند، آنها را گذاشتیم که قبل از آمدن مصیبت جلوگیری کنند.این سیل عامل انسانی داشته مثل لایروبی کانالها.
کسی در آق قلا میگفت: به مسئولین گفتم کمک مان کنید؛ گفتن خانه تان را سیل زده، پولتان را که سیل نزده. پس یک قبری برای ما بکنید و ما رو بذارین توش.
بگذارید آماری از سیل گذشته خوزستان بدهیم؛
○ آبگرفتگی ۱۳۳ شهر و روستا ○ تخلیه کلی و جزئی ۳۷۴ روستا
○ درگیری بیش از ۲۵۰ هزار نفر از مردم با سیل ○ آسیب به ۲۴۰۰ خانه مسکونی در شهر و روستاهای اهواز با خسارت بیش از ۵۶۰۰ میلارد تومان ○ ۲۲۴ هزار هکتار زمین کشاورزی تحت سیلاب با خسارت ۲ هزار میلیارد تومانی
○ خسارت به ۱۲۰۰ هکتار مزارع پرورش ماهی با بیش از ۶۰۰ هزار قطعه ماهی تلف شده ○ خسارت به ۱۲۰۰ کندوی عسل و ۲۵۰۰ راس دام سبک و سنگین
○ ۶۵ میلیارد تومانآسیب به بخش عشایری
در مجموع در سیل بهار ۹۸ ؛ ۱۲هزار و ۵۱۲ میلیارد تومان خسارت زد.
باید پرسید آیا هزینه ساخت و تامین آب و کانال کشی و ایجاد تصفیه خانه فاضلاب و رفع آبگرفتگی خوزستان بیشتر از خسارتهای وارد شده به مردم است؟ آن هم فقط در یک سیل!!
گفته میشود که هزینه ها سنگین است و پولی برای انجام کار وجود ندارد.برای پاسخ به این پرسش که آیا منابع مالی هست یا خیر، بیایید به سود واردکنندگان که با دلار ۴۲۰۰ در یک سال بیش از ۱۲ برابر خسارت سیل خوزستان به جیب زدند بنگریم؛ یا به وام ۱۲۰ هزار میلیارد تومانی که دولت به خودروسازان داخلی داده است.
در سیل گلستان از رییس سازمان مدیریت بحران کشور پرسیدن برای مقابله با سیل چه کردید؟ گفتن پیگیری کردیم، دنبال کردیم، برنامه ریزی کردیم!!!
اما باید پرسید چطور مدیریت حوادث خود تبدیل به بحران میشود.
البته منابع مالی دریافت شده برای آب و فاضلاب خوزستان به همینجا ختم نمیشود.سال ۸۴ از بانک جهانی برای فاضلاب اهواز و شیراز و دو شهر دیگر ۱۴۹ میلیون دلار وام گرفته شد اما هیچگاه مشخص نشد این پول دقیقا کجا رفته است. این وام مشروط بر آورده ی دولت بود که در این راستا دولت وقت ۱۰۰ میلیون دلار که با نرخ دلار ۱۰۰۰ تومانی آن زمان به میزان ۲۵۰ میلیارد تومان است تعیین کرد.
این اعداد میتوانست اهواز را از لحاظ آب و فاضلاب زیر و رو کند. جدای این مبالغ در سال ۹۸ مبلغ ۱۰۰ میلیون یورو از صندوق توسعه ملی به شبکه فاضلاب اهواز اختصاص یافت که در دو قسط ۵۰ میلیون یورویی داده میشود که اصلا برنامه ی هزینه کرد آن مشخص نیست.به جز این ۴۰ میلیون یورو به شکل فاینانس برای اجرای تصفیه خانه فاضلاب اهواز تخصیص داده شده است.
جدای این مسائل جالب است که بخش آمار سایت آب و فاضلاب خوزستان آخرین بار در سال ۹۷ بروزرسانی شده است!!
از آن طرف سلبریتی ها هم با بهانه کمک به سیل زده ها و زلزله زده ها مبالغی را گرفته و اصلا معلوم نمیشود کجا میرود!!
رهبر انقلاب در سیل سال گذشته خاطرنشان کردند: موضوع مهم مسئله پیشگیری از ویرانی و خسارت است که باید از قبل پیش بینی میشد. لایروبی رودخانه،لایروبی سد، آزادسازی حریم رودخانه، آبخیزداری، حفظ مراتع و جنگل ها از موضوعات مهم است و این حادثه باید یک درس عبرت باشد تا در طرح های مختلف عمران شهری همه جوانب سنجیده و آینده نگری لازم و جامع انجام شود.
ایران با اینکه رتبه ۵۴ سرانه جنگل را دارد اما ششمین کشور تخریب کننده جنگل است. تخریب جنگل تا هشتاد درصد سیل را تشدید میکند.
در مجموع باید گفت مردم خود باید آستین بالا زده و با صدای رسا یکبار برای همیشه مشکل خود را حل کنند و مسئولان را وادار به اتمام کار کنند؛ چرا که نه منابع مالی گذشته به محل مصرف رسید، نه مسئولی پاسخگوست و نه مشکل حل شده است.این بار مردم با کمک رسانه مجازی باید این مشکل را با بیان اعتراضات شان حل نمایند تا الگویی مناسب برای بقیه مشکلات شود وگرنه بسیار بعید است این مشکل تا سالهای آینده هم حل شود.
■ رونوشت این متن به همه استانهای سیل خیز کشور ■
لاکچری چی هست اصلا؟ از کجا اومده و واسه چی تشریف آورده؟ کیا لاکچری اند و کیا دوست دارن لاکچری باشن؟
شاید ۹۹/۹/۹ معنی پت و پهن یک زندگی لاکچری باشه.یعنی بعضیا بچه شون رو دوست دارند در تاریخ روند به دنیا بیارند.چرا؟ چون رونده،خوشگله،کلی میشه پزش رو داد در آینده...یعنی ما پول داشتیم n میلیون خرج کردیم که بچه تو تاریخ خوشگل سال و قرن بدنیا بیاد تا حال کنیم با تاریخ بچه مون.
من از اینجور پدر و مادرا میپرسم اگه از بچه تون بپرسید تاریخ تولدش مهم تره یا سلامتی و حفظ جانش ؛به نظرتون چه جوابی میده؟ آیا بچه تون به پز دادن شما در مورد تاریخ تولدش راضیه؟ آیا بچه تون یه کالای معمولیه واسه شما؟
به اینجور پدر و مادرا میشه گفت به جای این کارا برو با این پول برای سلامتی بچه ات گوسفندی چیزی قربونی کن،به چهار تا آدم کمک کن اونا برای سلامتی بچه دعا کنند.جدای از مشکلات پزشکی مادر و بچه در این اتفاق شوم،میخوام از تفکر و در واقع بی عقلی این قضیه رونمایی کنم.
برای آدمی که همه چیز رو کالا و شی میدونه بچه هم همین طوره،اساسا درک درستی از پدر و مادر شدن نداره و احتمال زیاد هم بچه رو نمیتونه درست تربیت کنه.
اما صرفا برخی پدر و مادرا مقصرن؟آیا دولت و وزارت بهداشت هیچ مسئولیتی نداشته؟آموزش و پرورش کاره ای نبوده؟ آیا پزشکی که کارانه میگیره بابت عمل سزارین و این عملهای لاکچری مسئولیتی نداره؟ و ایضا وزارت بهداشتی که این سیاست غلط رو ادامه میده.در دنیا در کشورهای پیش رفته بیش از ۳۰درصد اجازه سزارین نمیدن این یعنی اهمیت رشد ۹ ماهه کودک و مسیر طبیعی حیات جنین.در ایران اما بیش از ۸۰ درصد سزارین وجود داره که هنوز هم وزارت بهداشت درآمدزایی و سیاست گذاری رو به سمت سزارین چرخانده.ممکن است برخی به دلیل پزشکی سرازین انجام دهند اما بیش از ۳۰ درصد در بدترین حالت نمیشود.حال این پزشک نفع مالی اش به سمت سزارین و این اعمال لاکچری است.جدای از وجدان پزشکی و مسائل اخلاقی باید در نظر گرفت که وقتی درآمدزایی را در راه غلط برای دولت و ملت و مادر و بچه قرار میدهید عواقبش هم زیاد خواهد بود.این مشکل تاریخ تولد لاکچری کمترینش است.بزرگترین معضل سلامتی جنین و مادر و اعمال جراحی تحمیل شده بر مادر بعد از سزارین است که سلامتی اش را هم میتواند تحت تاثیر گذارد.
هرم جمعیتی کشور دستخوش بدترین نوع تغییر شده و بدتر از همه اینها به اعتراف برخی پزشکان زنان و افراد دیگر از ۳ دهه قبل به طور غیرقانونی مادران را عقیم میکردند و در این داستان کارانه ای به پزشکان داده میشد تا همین دو ماه پیش که لغو شده است.
بنابراین گفتن از لاکچری و این حرفا فقط رنگ و لعابه قضیه هست،اصل مطلب بدبختی های دیگه هست که در مرکز قضیه است و کمتر کسی از آن سخن میگوید.
اگر بگوئیم این خیانت بزرگی بوده گزافه نیست و خاطیان باید مجازات شوند چه سهوا و چه عمدا بوده، کورکورانه به جهت مالی یا خیانت یا هر دلیل دیگری امروز ما را به چیزی مبتلا کردند که انگار نه انگار این مصیبت بزرگتر از آن است که بتوان فرصت جبرانش را یافت.
چند روز پیش خبری منتشر شد از تخریب یک آلونک در هرمزگان که گفته میشد در حاشیه رودخانه است که یک زن سرپرست خانوار با دخترش در آنجا می زیست.این تخریب در نهایت منجر به خودسوزی زن شد و در ادامه عذرخواهی مسئولین و...(البته زن زنده است )
مانده ام چه بنویسم! از کجایش بنویسم! اصلا مگر چیزی هم می توان نوشت! اما با خود گفتم قلم ابزار کمی نیست شاید بتواند آه مظلومی را به گوش دیگران برساند. اینکه واقعا این سبک برخورد درست است یا خیر؛ اینکه به صرف قانونی بودن کارمان هرطور رفتار کنیم مانعی نیست ؛ اینکه اگر فیلمش بیرون نمی آمد آیا اصلا کسی خبردار میشد؟ آیا کسان دیگری هم هستند که صدایی ندارند. اینکه چرا زن ناامیدانه شکایت نکرده و رفته خودسوزی کرده هم مسئله ی مهمی است؛ چرا دستگاه قضا را وارد گود نکرده نکته ای است! اینکه این مسئله را هم میتوانیم گردن امریکا بیندازیم!
بگذارید کمی شما را به گذشته ببرم به جایی خارج از ایران. جایی که خودسوزی کبریت بر انبار باروت شد و اصلا چه کسی فکر میکرد چنین اتفاقی رقم بخورد.قصه همیشه یک چیز است فقط آدم ها، زمان و مکانش متفاوت است.قصه، قصه ی ظلم است و ستمی که بر ناتوانی رفته و بدتر از آن گوشی که برای شنیدن این ستم وجود ندارد و دستی که یاری اش کند در رفع ظلم رفته بر او.شاید حدس زده باشید مقصدم را. بله کشور مسلمان تونس در آفریقا. از اینجا به بعد را دوست دارم یک روایت داستانی داشته باشم با ذهنیت خودم و البته عناصر واقعی اتفاق افتاده...
من اکنون بوعزیزی ام، سبزی فروش تونسی که با گاری کوچک خود امرار معاش میکند.از کودکی پدرم را از دست داده و نان آور خانواده ام شدم.خانواده ما کارگر و زحمتکش اند و همیشه رزق حلال به خانه برده ام. با اینکه فارغ التحصیل دانشگاه ام ولی از زور بیکاری به سبزی فروشی رو آوردم.اشکالی نداره فقط لقمه ام حلال باشد. امروز صبح هم با گاری ام مشغول کار بودم که ماموران سد معبر آمدند و راه ورودم را بستند. به آنها گفتم من همیشه اینجا کار میکنم و اگر سبزی نفروشم چگونه خرج خانواده ام را بدهم؟ آنها با توهین و اهانت پاسخم را دادند و گفتن این قانونه ، همین. راستش را بخواهید غرورم را جریحه دار کردن و آبرویی برایم نذاشتن.چاره ای جز جمع کردن بساطم نداشتم به امید شکایت و پیگیری رسمی و قانونی این گرفتاری.
شکایت کردم ولی انگار نه انگار.گویا با دیوار حرف میزدم و گوش شنوایی حتی برای شنیدن حرفهایم وجود نداشت.بغضی گلویم را گرفته که دارد می ترکد.دستانم به رعشه افتاده و با خود میگویم: خدایا چه کنم از این ظلم رفته!! تو گفته ای آه مظلوم زودتر از هرچیزی در آسمانها بالا میرود و دامن و دودمان ظالم را می سوزاند. شب به خانه برگشتم و با خود فکر کردم که چه کنم؟ چه کسی درد مرا چاره می کند؟ به کسی در خانه چیزی نگفتم و کسی از ماجرایم خبر ندارد.نمیخواستم ناراحت شان کنم.شب بیشتر با خانواده ام وقت گذراندم گویی آخرین دیدارم است.مادرم مرا بوسید و گفت: پسرم خدا خیرت دهد که بار سنگین این زندگی را به دوش میکشی...من از تو راضی ام ان شاء الله خدا هم از تو راضی باشد. گریه ام میگیرد اما خودم را کنترل میکنم...دستان گرم مادر آرامشبخش روحم شده.
فردا صبح به همان جای همیشگی نرفتم؛ رفتم به سمت شهرداری با یک باک. تصمیمم را گرفته بودم.چاره ای نبود...خدایا مرا ببخش نمیتوانم تحمل کنم این محنت را...میدانم خودکشی ذنب لا یغفر است اما ظلم استخوانم را ترکانده است.باک را جلوی شهرداری روی خودم خالی میکنم و کبریت را میزنم. مردم جمع میشوند.دیگر نمیفهمم چه میشود...
در بیمارستان به هوش آمدم .همه خانواده نگرانم بودند و من نگران آنها...
سه هفته بعد...
خبرش پیچید که جوان تونسی که در جلوی شهرداری خودسوزی کرد از دنیا رفت...
۱۰ روز بعد حکومت زین العابدین بن علی هم شروع به اضمحلال رفت...
اینها را نگفتم تا داستان تعریف کنم گفتم تا بدانیم حساب و کتاب خداوند مثل ما نیست؛ او هر آه مظلوم را چند ده برابر کرده و بلکه بیشتر به ظالم برمیگرداند.از این حوادث ساده نگذریم، شاید حتی آن جوان تونسی که این فعل حرام را مرتکب شد هم فکر نمیکرد این چنین طوفانی در تونس و کشورهای عربی دیگر به پا کند. ظلم، ظلم است مهم نیست در چه لباس و زمان و زبان و مکانی، مهم این است که مردم پی عدالت اند و مهم تر از آن کسی که حرف شان را بشنود و پیگیر رفع ستم شان شود. اگر به گذشته بازگردیم حتی داستان فروپاشی حکومت تزاری روسیه که با افزایش قیمت نان سبب قتل تزار و خانواده اش و نابودی حکومتش را میتوانیم به عنوان شاهد ماجرا بیاوریم و قص علی هذا...خلاصه این جور اتفاقات جرقه و کبریت است و قطعا انبار باروتی را به آتش میکشد، پس چه خوب است که جلوی جرقه زدنش را با احیا و اجرای حق و عدل بگیریم.