¤ ساخت تالار عروسی روی جنازه شهدا!

● بعد از اینکه جنگ و این ماجراها تمام می‌شود، ما با یک داستان عجیب‌تر روبه‌رو می‌شویم و می‌بینیم سپاه اهواز اسم همان مکان رخت ‌شورخانه را تبدیل به بهشت هویزه می‌کند، درونش رستوران می سازد و روی قسمتی که بدن شهدا دفن است، تالار عروسی تاسیس می کند. این بنده‌ خداهایی هم که آنجا 8 سال زحمت کشیده بودند، و چنین حماسه هایی آفریده بودند، ضربه روحی شدیدی می‌خورند و به زمین و زمان اعتراض می‌کنند اما کو گوش شنوا؟ نه فرمانداری و نه استانداری و نه امام جمعه و نه فرمانده سپاه، هیچکدام ککشان نمی گزد!

 

■ و بعد چه؟

● هیچ! به هر حال یک وجه کار این است که فی‌الواقع ما چه کردیم برای این‌ها؟. اصلا بر فرض محال که این خانم‌ها یک سری انسان که اصلا به دین و مقدسات کاری نداشتند و تنها آمده‌ بودند به کشورمان خدمت کنند (چون پولی که دریافت نکرده اند!) در ساخت مستند  سپاه بزرگ‌ترین لطفی که به ما کرد این بود که چند روزی یک مینی‌بوس و چند شبی یک جای خواب کوچک به خانم‌ها داد تا برای دیدار منطقه بروند. همه افرادی هم که آن سال‌ها در چایخانه بودند با هزینه خودشان آمدند. امکانات لجستیکی در کشورمان کم است؟ الان جنگ است؟ منطقه نظامی است؟ 


■ مشکل چیست که برخورد با این افراد که عمرشان را برای کشورشان گذاشته‌اند این گونه است؟

● این خانمها در فضایی هشت سال خون بشویند و گوشت جدا کنند و جامعه کبیره بخوانند و گریه کنند و شیمیایی شوند و بعد از جنگ هم بهشان بگویند، نخود نخود هر که رود خانه خود؟ بیست و پنج سال بگذرد و هیچ کس یک بار حالی از اینها نپرسد؟ مشکل شیمیایی شدن اینها پیگیری نشود؟ مگر خواسته اینها یک خواسته شخصی است؟ می گویند اینجا رشادتی رخ داده! مصداق عینی مقاومت این سرزمین است. باید یادمانی برپا شود. ایستگاهی باشد برای آنان که به راهیان نور میایند تا بدانند چه گذشته در تاریخ مقاومت ما!. اصلا اینها هیچ! به لحاظ شرعی چه کسی به سپاه اهواز اجازه داده روی قبرستانی از بدن شهدا تالار عروسی دایر کند؟

 

پ.ن:  تالار عروسی تاسیس شده بر روی پیکر پاک شهیدان
توسط سپاه اهواز

 

■ خانمها هفت سال پیش روی لباس یکی از شهدا ( شهید دشت بزرگی) برای رهبری شهادت نامه ای نوشتند و گلایه کردند و تاکنون هیچ اتفاقی در آن مکان نیفتاده است.