۴۵ مطلب با موضوع «روزخوان» ثبت شده است

بدون آرایش هم قشنگی

  • یه پلاک
  • دوشنبه ۱۲ فروردين ۹۸

کدام شعار دقیقا چه عارضه‌ای دارد؟!

از آنجا که سلبریتی‌هایی مثل بانومینا و گورعمررنجی، هم خشک‌سالی و هم ترسالی را به شعار  مرگ بر آمریکا ربط می‌دهند و فی‌الواقع سوتی می‌دهند، در زیر جدول کامل عوارض هر شعار به تفکیک ارائه می‌شود؛


سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن؛ زلزله‌ی بیش از ۶ ریشتر
مرگ بر غارتگر بیت‌المال؛ سرریز شدن آب سدها
مرگ بر فرانسه؛ هجوم ریزگردها
مرگ بر اسرائیل؛ خشک‌شدن دریاچه‌ی ارومیه
مرگ بر ضد ولایت فقیه؛ ریختن بهمن در جاده‌چالوس
مرگ بر منافق؛ ریزش کوه در سایر محورهای مواصلاتی
لا اله الا الله؛ خشک‌سالی
به شرف لا اله الا الله؛ آتش‌سوزی
مرگ بر فتنه‌گر؛ تصادفات درون شهری
مرگ بر انگلیس؛ تصادفات فوتی در جاده‌های کشور
سلام بر شهیدان؛ افزایش ناگهانی آب رودخانه‌های شمال کشور
الله اکبر؛ سیلاب در جنوب کشور به جز شیراز
والله خیر حافظا؛ مخصوص سیل در شهر شیراز

 _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _

 هم حسن روحانی اشتباه می‌کند، هم عزیز جعفری و این در حالی است که بهترین کار برای حل بحران آق‌قلا این است که آق‌قلا را با استفاده از یک جک، حداقل ۲ متر بالا بیاوریم تا آب موجود در آق‌قلا تبدیل به قنات شود!

 ارزش کار حسن روحانی که سفر خود به قشم را نیمه‌تمام گذاشت، از هجرت پیامبر از مکه به مدینه هم بالاتر بود!

 حسن روحانی، اتمامی بر این جمله است که همگان با آمدن نفر بعدی، می‌گویند؛ "خدا پدر آن قبلی را بیامرزد!" یعنی روحانی با استفاده از اهرم تقیه و تواضع چنان بلایی بر سر کشور آورده که حتی اگر یک شتر هم در سال ۱۴۰۰ رئیس‌جمهور شود، باز مردم نخواهند گفت که "صد رحمت به آن نفر قبلی"! 

 این مردم، تنها زمانی متوجه ابعاد پنهانی شخصیت حسن روحانی می‌شوند که رئیس‌جمهور، زبانم لال بمیرد! اما چه فایده؟!

به قلم : ح‌سین ق‌دیانی

  • یه پلاک
  • جمعه ۹ فروردين ۹۸

یک مرد واقعی



مالکوم ایکس، مبارز سیاهپوستی بود که سال ۱۹۲۵ در ایالت اوهامای آمریکا به دنیا آمد. او هفتمین فرزند خانواده بود. پدرش کشیش مذهبی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاهپوستان فعالیت می کرد.
مالکوم چهار سال بیشتر نداشت که با چشمان خود دید فرقه ای از سفیدپوستان آمریکا خانه او را آتش زدند و خانواده اش را آواره کردند. رهبرسیاهپوستان مبارز آمریکا، دوران کودکی را در فقر و یتیمی پشت سرگذاشت، او امیدوار بود که بتواند در نظام آموزشی آمریکا رتبه ای کسب کند و به شغل مورد علاقه اش یعنی وکالت برسد. 
مالکوم ایکس به تدریج با سیاهپوستان مسلمانی آشنا شد. افرادی از گروه «ملت مسلمان» که برجسته ترین آن ها «عالیجاه محمد» بود. آنان از اسلام گفتند. اتحاد، برادری و برابری، سه اصل جدایی ناپذیر در دین اسلام بود و تبعیض نژادی در آن معنا نداشت. 
مالکوم ابتدا تحت تأثیر اندیشه‌های «الیجا محمد» رهبر گروه ملت اسلام، به ضدیت کامل با سفیدپوستان دست زد. اما بعد از سفر به حج و شناخت دین مبین اسلام، به برابری کامل انسان‌ها معتقد شد. وی در پی بیدار کردن غرور خفته نژاد سیاه پوست ساکن آمریکا از طریق فعالیت‌های مدنی و اجتماعی بود.
مالکوم همچنین باوری به اندیشه مبارزه عاری از خشونت نداشت و معتقد بود اگر دولت مایل یا قادر به تأمین عدالت و امنیت برای سیاه‌پوستان نیست، آن‌ها می‌توانند با اعمال خشونت از خود محافظت کنند. پدر مالکوم ایکس توسط افراد گروه کوکلوس‌کلان کشته شد.

مالکوم ایکس، پس از بازگشت از مناسک حج، نام «حاج ملک شبّاز» را برای خود برگزید. او با روحی پاک و صیقل داده به محل سکونت خود در آمریکا بازگشت و درصدد ایجاد تشکیلاتی گسترده برآمد تا به وسیله آن، مسلمانان جهان را با نژادهای گوناگون به همدلی و ظلم ستیزی فراخواند. 
مالکوم در آستانه راه بود که خانه اش را به آتش کشیدند و چون از این واقعه جان سالم به در برد، یک هفته بعد در ۳۹ سالگی هنگام سخنرانی در سالن بالروم مانهاتان، با شلیک چند گلوله به زندگی پرفراز و نشیب او پایان دادند. مالکوم ایکس زمانی چشم از دنیا فروبست که چشم گشودن دختران دوقلویش را در این دنیا ندید. ولی آنها و نسل های ماندگار پس از آنها، آمدند تا راه نیمه تمام حاج ملک شبّاز را ادامه دهند.

  • یه پلاک
  • يكشنبه ۱۵ مهر ۹۷

فارحموا هذا


نوسروده ای برای باب الحوائج حضرت علی اصغر ع


نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا می دهد بی تابیِ گهواره پیغامی

غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی

گلویت از زبانت زودتر واشد ، نمی بینم
سرآغازی از این بهتر ، از این بهتر سرانجامی

تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی

علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری
چه تضمینی ، چه تلمیحی ، چه ایجازی ،چه ایهامی

تورا از واهمه در قامت عباس می بیند
اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی

الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا....
برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی

چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت
به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی

برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد 
ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی

چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه...
چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی... کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست
برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی

*عزاداری هاتون قبول درگاه حق؛ ان شاء الله شفیع هممون این طفل 6 ماهه باشه.

  • یه پلاک
  • چهارشنبه ۲۸ شهریور ۹۷

تبعیض شغلی

* روایت واقعی از تبعیض شغلی علیه دختران با حجاب 

حجة الاسلام مهدی یار 


1⃣ همیشه در منبرها و جلسات تفسیر قرآن ماه مبارک حاضر بود. دختری جوان، موقر، متین و محجبه، روزی یادداشتی به دستم داد، بدین مضمون که بعد از جلسه، جلوی مسجد منتظر بمانم تا سوالی را که دارند با من مطرح کنند.


2⃣ پس پایان جلسه با خانم دیگری که سن بالاتری داشت پیش من آمدند، پس از معرفی فهمیدم خواهر بزرگترش است، پدرشان سالها پیش به رحمت خدا رفته بود و حالا عموی شان سهم ایشان را از منزلی که با پدر آنها شریکی خریده بودند، نمی داد. زندگی به غایت فقیرانه و توام با مشکلات فراوان داشتند.


🔹گفتم با عمویشان صحبت می کنم، چند راهنمایی حقوقی و شرعی نیز ارائه نمودم و قرار شد سند شراکت شان را در جلسه بعد برایم بیاورند تا با بررسی جزییات، بتوانم نظر درست تری بدهم.


 3⃣ با چند نفر از دوستان برای صرف ناهار به یکی از رستورانهای سنتی شهر رفته بودیم. یکی از سکو ها را انتخاب کردیم و نشستیم، خانمی که حجاب و پوشش مناسبی هم نداشت با تبلتی در دست برای گرفتن سفارش غذا آمد. سرمان را بالا نکردیم، سفارش را دادیم و رفت. دوستانم از من خواستند تا کنار وسایل بمانم تا بروند برای شستن دست...


4⃣ لحظاتی از رفتن دوستانم نگذشته بود که خانم سالن کار رستوران وارد سکوی ما شد و مقابلم نشست،

- حاج آقا نشناختید؟

+ عذر میخوام بجا نیاوردم..

ناگهان سیل اشک بر صورت دختر جوان جاری شد، حالا که نگاهش میکردم فهمیدم همان دختر محجبه جلسات تفسیر است. شلوار ساپورت، مانتویی تنگ و چهره ای آرایش کرده... باورش برایم سخت بود...


5⃣ حاج آقا از ساعت یازده صبح تا یازده شب اینجا کار میکنم، ۸۰۰ تومن میگیرم، خودتون که وضعمون رو می دونید، تنها نان آور خونه منم، اینجام شرط گذاشتن که اگه از این لباس فرم استفاده نکنیم اخراجمون میکنن و حتی اجازه مانتوی پوشیده رو هم نمیدن... حاج آقا بی چادری و بدحجابی واسم از مردن سخت تره...

و اشکهایش دنبال همدیگر می دویدند...


6⃣ مدیران نئولیبرال و تکنوکرات تسبیح انداز با جای مهر بر پیشانی که درحال "توسعه" دادن کشور هستید تا آنگاه به مقوله عدالت بپردازید..! گیرم به خیالات و آرزوهای خام تان در باب "توسعه" هم دست یافتید، خرمن های ایمان و حیایی که در تندباد بی عدالتی بر باد می رود، چگونه جبران خواهد شد؟ پاسخ اشک های آن دختر جوان را چه کسی خواهد داد؟

  • یه پلاک
  • جمعه ۷ ارديبهشت ۹۷

🌟حکایت عجیبیست
رفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی کند.
مردم نمی بینند و فریاد می زنند.

🔊 می خواهم اینجا از
👀 دیده ها و
👂شنیده ها و
📚خوانده هایم
بنویسم.